او چابکانه خم شد و زوبین گذشت. بعد مبارز مقدونی پیش رفته با نیزه بلند حمله کرد و پهلوان یونانی، با گرزی که بدست راست داشت، نیزه او را شکست. پس از آنکه گراگوس دو دفعه حملهاش بخطا رفت، دست به شمشیر برد، ولی پهلوان یونانی ماهرانه جسته بگردن او نشست و با دست چپ، او را گرفته نگذاشت شمشیر خود را بکشد و در همان لحظه با گرز چنان ضربتی به پای مقدونی وارد کرد، که او را از پای درآورد. بعد، همینکه او بر زمین نقش بست، دیوکسیپ پای خود را روی گلوی او گذاشته و گرز خود را بلند کرده به تماشاچیها نگاه کرد. در این وقت از ناظرین صدای احسنت بلند شد و اسکندر امر کرد، که پهلوان یونانی مغلوب خود را رها کند و اعلام داشت، که مبارزه خاتمه یافته. این فتح پهلوان یونانی اسکندر را خوش نیامد، مقدونیها هم با او بد شدند و به بهرهمندی او حسد بردند. پس از آن اسکندر همواره از توجّه خود نسبت به دیوکسیپ کاست و مقدونیها درصدد ایذاء او برآمدند، تا آنکه بالاخره یکی از خدمه دربار را تحریک کردند، زیر بالش او جامی از زر پنهان کند و بعد در سر میز گفتند، که دیوکسیپ دزد است، و الاّ جام زیر بالش او پیدا نمیشد. این اتّهام به پهلوان یونانی فوقالعاده گران آمد، چنانکه از سر میز برخاسته بمنزل خود رفت، نامهای به اسکندر نوشته توطئه را برای او شرح داد و بعد انتحار کرد. اسکندر از مرگ او و از اینکه او را در قشون خود داخل نکرده بود، متأسف شد، ولی معلوم است، که این تأسف نتیجه نداشت.
اسکندر در محلّ تلاقی آلسهزین و سند
بقول آرّیان (کتاب ۶، فصل ۵، بند ۱) اسکندر به کشتیهائی، که در زمان مرض و نقاهت او ساخته بودند، نشسته از محلّی، که هیدرااتس به آلسهزین میریزد، گذشته برود آخری درآمد. بعد این رود را پیموده به جائی رسید، که آلسهزین برود سند داخل میشود. در اینجا آب سند میافزاید، زیرا آب چهار رود دیگر متدرجا باین رود میریزد. این رودها، چنانکه در جای خود ذکر شده، عبارتاند از: