پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۸۱۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

سبک‌اسلحه دشمن را اغفال کرده از بیراهه بالا روند. پای کوه مزبور وسیع است، ولی هر قدر کوه بالا می‌رود، باریک‌تر می‌شود، تا بتک تیزی منتهی می‌گردد. از یک طرف کوه، رود سند جاری و از سمت‌های دیگر دره‌های عمیقی است، که وحشت‌آور می‌باشد. اسکندر دید، تا قسمتی از این دره‌ها پر نشود، یورش ممکن نیست.

بنابراین امر کرد از جنگل‌های اطراف درختان زیادی انداخته دره را پر کردند.

این کار هفت روز طول کشید و خود اسکندر اوّل درخت را انداخت. پس از آن به تیراندازان اسکندر و آگریانها امر شد از کوه بالا روند و سی نفر هم از دستۀ پادشاه مقدونی بسرکردگی خاروس [۱]و آلکساندر [۲]به آنها ملحق شدند. به آخری اسکندر گفت فراموش مکن، که من و تو همنامیم.

یورش بقدری سخت بود، که همه می‌خواستند اسکندر در آن شرکت نکند، ولی همین‌که شیپور را دمیدند، اسکندر حمله کرد و سایر مقدونیها هم تماماً از پی او شتافتند. بسیاری از مقدونیها پرت شده به رودخانۀ سند افتادند و آب آنها را برد. وقتی که مقدونیهای دیگر توانستند، قدری بالاتر روند، دشمنان آنها سنگهای بزرگ به زیر غلطانیدند و این سنگها بسر مقدونیها آمده آنها را خرد یا پرت کرد.

در این احوال خاروس و آلکساندر به بالای قلّه رسیدند و جنگ شروع شد، ولی هر دو کشته شدند. پس از آن اسکندر از کشته شدن این دو جوان و کسانی، که با آنها بودند، محزون گشته امر کرد مقدونیها عقب نشینند و عقب‌نشینی منظّم و متین، آنها را از مرگ حتمی نجات داد. مردمان کوه، عقب‌نشینی مقدونیها را دیدند، ولی آنها را تعقیب نکردند. پس از آن اسکندر از تسخیر این قلّه مأیوس شد، زیرا دید وسائلی برای این کار ندارد، ولی چون نمی‌خواست اهالی بدانند، که او مأیوس گشته، ظاهرا چنین وانمود، که می‌خواهد از نو یورش برد و با این مقصود امر کرد راههای اطراف کوه را گرفتند و برجها را نزدیک کردند و به دسته‌های خستۀ قشون خود استراحت داده بجای آنان دسته‌های تازه‌نفس


________________________________________

  1. Charos.
  2. Alexandre.