پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۷۸۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بکار می‌برد، بر تو است، که او را از این زیاده‌روی بازداری. تو باید بدانی، که با یک خشیارشا یا یک کبوجیه حرف نمی‌زنی، تو با پسر فیلیپ با یکی از اعقاب هرکول و آشیل، یعنی با پادشاهی حرف می‌زنی، که نیاکانش از آرگس به مقدونیّه آمدند و سلطنت را موافق قوانین ما حائز شدند، نه با زور. هرکول، مادامی‌که زنده بود، امتیازات الوهیّت را نداشت و حتّی پس از مرگش بواسطۀ حکم غیب‌گوئی دارای این مقام شد. ای اسکندر، اگر تو از این جهت، که با عدّۀ قلیلی خود را در میان خارجی‌ها می‌بینی، می‌خواهی اخلاق آنها را اقتباس کنی، یونان را بخاطر آر. این سفر جنگی را برای چه کردی؟برای اینکه آسیا را مطیع یونان کنی.

آیا امیدواری، که پس از مراجعتت، آزادترین مردم را بزور بر آن داری، که تو را بپرستند؟یا اگر آنها را از این شرمساری معفوّ خواهی داشت، آیا فقط مقدونیها باید آن را تحمّل کنند؟یا اینکه تو می‌خواهی برای یونانیها و مقدونیها انسان و برای خارجیها خدا باشی. من می‌دانم، که این قانون پارسیها و مادی‌ها (یعنی به خاک افتادن) از کوروش پسر کبوجیه شروع شد، ولی تو میدانی، که نخوت این خدا بدست مردمی، که آزاد، ولی فقیر بود، یعنی مردم سکائی، موهون گشت، سکاهای دیگر داریوش را از جهت جسارتش تنبیه کردند، آتنی‌ها و لاسدمونیها خشیارشا را به لرزه درآوردند، کل‌آرخ و کزنفون در رأس ده‌هزار نفر اردشیر را و خودت، قبل از اینکه تو را بپرستند، داریوش را مغلوب ساختی».

این است روایت آرّیان و مورّخ مذکور در پایان مطلب گوید (همان‌جا، بند ۴): من در باب خطاهای اسکندر بیش از این نمی‌نویسم، ولی زیاده‌رویهای کالّیس‌تن را هم تصویب نمی‌کنم. فیلسوف باید در این مواقع خود را در حدّ اعتدال نگاه دارد. اگر کسی می‌خواهد، برای پادشاهی مفید باشد، باید منافع او را هم در نظر گیرد. کینه‌توزی اسکندر نسبت به کالّیس‌تن از شدّت باز حرف زدن و خودستائی بی‌موقع او بود و بهمین جهت اسکندر حرف‌های دشمنان او را زود باور کرد.