تسخیر کوهی در سغد
آرّیان گوید (کتاب ۴، فصل ۷، بند ۱-۲): کوهی بود در سغدیان، که بنظر میآمد بدان نمیتوان دست یافت. عدّۀ زیادی از مردم سغد و اکسیارتس[۱]، یکی از اوّلین نجبای سغدیان، با زن و دخترانش باین کوه پناه برده بودند و نمیخواستند از اسکندر تمکین کنند و، اگر اسکندر این محلّ را میگرفت، آخرین پناهگاه سغدیها تسخیر میشد (تاریخ این جنگ معلوم نیست، ولی از قرائن چنین بنظر میآید، که بر اثر یکی از شورشهای سغد بر ضدّ اسکندر بوده. از مطالبی، که تا حال گفته شده، و از حرفهای کلیتوس معلوم میشود، که سغدیها همواره بر ضدّ اسکندر قیام میکردهاند و او مجبور بوده پیدرپی باین ایالت شمال شرقی ایران قشون بکشد. م.). در موسم بهار اسکندر باین کوه نزدیک شده دید، که آن از هر طرف مانند دیواری بالا رفته و همه جا پر از برف است. خارجیها برای مدّت زیاد آذوقه داشتند و از حیث آب هم در تنگنائی نبودند. اسکندر به آنها پیشنهاد کرد تسلیم شوند باین شرط، که اجازه داشته باشند، به خانههای خودشان برگردند. آنها خندیده جواب دادند، که مگر مقدونیها دارای پر هم میباشند. اسکندر از این جواب خشمناک گردید و خواست با یورش این کوه را بگیرد. با این مقصود جارچیها در میان مقدونیها جار زدند، که هرکس از همه زودتر یورش ببرد، ۱۲ تالان[۲] جایزه خواهد گرفت، دوّمی و سوّمی و غیره نیز جایزهای بتناسب خواهند داشت تا برسد به آخری، که دارای سیصد دریک (یک تالان) خواهد بود. مقدونیها بطمع جایزه و نیز برای نمودن رشادت خویش حاضر شدند، که به کوه یورش برند و عدّۀ آنها به ۳۰۰ نفر رسید. اینها همه اشخاصی بودند، که به اینطور کارها عادت داشتند. پس از آن هریک نفر از این عدّه، قلاّب و ریسمان با خود برداشته همه باهم شبانه حرکت کردند و از سمتهای مختلف پس از زحمات زیاد خودشان را به قلّۀ کوه رسانیدند. سی نفر از اینها بدرهها افتادند و اجساد آنها را کسی نیافت، ولی بقیّه سپاهیان، همینکه