عطردان و غیره روانند. از آستانۀ در مدخل آوار کنونی، که از ریزش دیوارها و سقفها حاصل شده، رو به تزاید میگذارد، بهطوریکه صف دوّم پاسنگها و نیز دیوار رو به در را بالتّمام پوشیده. مکتشفین سابق، که این سه در را دیدهاند، آن را بنائی مجزّا و یک نوع چهارطاقی مستقل پنداشتهاند، ولی دقّتی بیشتر معلوم میدارد، که بنا بطول و عرض امتداد دارد: از طرف شمال تا جلو رواق شرقی اپدانه و از طرف جنوب تا زاویۀ جنوب شرقی هدش [۱]. بدین ترتیب این بنا کلیّه قصور کوچک اندرونی را، که در طرف مغرب واقع است، از قصور بزرگ بیرونی، در شمال و مشرق، مجزّا ساخته.
بطول، تپهایست که سر آن بلندترین نقطۀ تمام صفّه میباشد.
تپۀ مرکزی
تمام این فضا را باید بنائی جداگانه دانست، که از چندین حیث با سایر ابنیۀ صفّه متمایز است: به استثنای سه در مذکور، سنگی در آن کار نشده و هیچگونه پنجره و طاقچه ندارد. بجای این چیزها در فضای مزبور همه جا آجر و (مهمتر از آن) نوعی سنگ مصنوعی بشکل آجر دیده میشود. این سنگها را از یک کنار لعاب داده و با خطوطی منکسر و با گل و بوته و مربّعاتی زینت دادهاند و از حیث صنعت و زینت به کاشیهای شوش شبیه است. تلّی، که در مغرب سه دری یا چهار دری میباشد، عبارت است از دیوار خارجی بسیار ضخیمی، که سطحش مربع و درونش از خاک و خردهسنگ انباشته. این تلّ به خرابههای برجهای بابل شباهت دارد و به هرحال صفّهای است، که سطح آن از سطح بامهای ابنیۀ اطراف هم بلندتر بوده. نه تنها باحتمال، بل بالضّرورة باید فرض کرد، که صفّهای مانند صفّۀ تختجمشید بنائی هم مخصوص عبادت داشته. بنابراین بنظر چنین میآید، که این خرابه، که باین اندازه با سایر ابنیه فرعی تفاوت دارد، بنائی مخصوص عبادت بوده.
صحن کوچک
در جنوب این تلّ صحنی است سرباز، بلندتر از سطح سه دری، و از جانب مشرق انتها مییابد به پلّهکان زیبائی،
________________________________________
- ↑ هدش، چنانکه بیاید، بمعنی کوشک است.