واقع است (در ۱۱ فرسنگی شیراز از سمت شمال و شرق). راجع باین مسئله، که اسم این محلّ در دوره هخامنشی چه بوده، تحقیقاتی شده، ولی بیک نتیجۀ قطعی نرسیدهاند و همینقدر معلوم است، که اسم کنونی آن از قرون بعد (شاید از قرون اسلامی) است. بعض محقّقین تصوّر کردهاند: که اسم این محلّ در زمان هخامنشیها پارس بود، ولی دلیلی، که ذکر کردهاند و پائینتر بیاید، اقناعکننده نیست.
آثار مهمّ تختجمشید، چنانکه امروز میبینیم، باقیمانده ارگ یا قلعهایست، که اسکندر آتش زد. بعض این آثار نزدیک قلعه واقع است و برخی آن طرف رود پلوار، در محلّی موسوم به حسینکوه. خود شهر، که پایتخت هخامنشیها بود، هنوز صحیحا کشف نشده. محلّ قلعه در دماغه یک کوه خاکستری است، که کوه رحمت نام دارد. از خرابهها قسمتهائی باقی مانده، که از سنگ بوده و باقی معدوم گشته. با وجود این، بنا بر توصیفی، که سیّاحان کردهاند، این آثار فوقالعاده گیرنده است و اثرات غریبی در هر بیننده میگذارد. اسکندر این ارگ را آتش زد، تا به ایرانیها و یونانیها بفهماند، که سلطنت هخامنشیها خاتمه یافته، ولی باقیمانده آثار آن ۲۳ قرن است، که بصدها هزار نفر از عظمت و جلال دیرین خود حکایتها کرده. اگرچه ایرانیان از جهت بیاطلاعی از تاریخ وطنشان در مدّت قرونی این آثار را از جمشید داستانی دانستهاند، ولی باز از دیدن آن خاطر هر بیننده بگذشتههای ایران قدیم متوجه گشته. اشخاصی زیاد این بناها را توصیف کردهاند و پروفسور هرتسفلد[۱] که در سنه ۱۳۰۲ هجری شمسی (۱۹۲۴ میلادی) برحسب تقاضای دولت این خرابهها را دیده، راپورتی راجع بوضع کنونی آن داده، که چهار سال بعد بشکل کتابی بطبع رسیده[۲]. چون این راپورت سند رسمی است و حاوی تازهترین اطلاعاتی راجع بآثار تختجمشید، قسمتی را از آن، که با مقصود ما ملازم است، در اینجا درج میکنیم: