پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

کار از پارسیهای سابق، که یونان را توهین کرده بودند، به هیچ‌وجه انتقامی نکشید.

از این روایت چنین برمی‌آید، که اسکندر بواسطۀ مستی مرتکب این عمل نکوهیده نشده است. نطق اسکندر خطاب به سرداران خود قبل از ورود به تخت‌جمشید نیز مؤیّد این نظر است.

روایت کنت‌کورث

نوشته‌های این مورّخ تقریباً در همان زمینه‌ها است، که بالاتر ذکر شده. بنابراین فقط اطّلاعاتی را، که او می‌دهد و دیگران ذکر نکرده‌اند، درج می‌کنیم. مورّخ مذکور گوید (تاریخ اسکندر، کتاب ۵، بند ۵-۷): پس از اینکه اسکندر پارس را غارت و شهرهائی زیاد مطیع کرد، داخل ولایت مردها شد. این قوم از مردمان جنگی‌اند و عادات و اخلاقی دارند و رای این چیزهای سایر مردمان پارس. آنها غارهائی در کوه می‌کنند و در آنجا با عیال و اطفالشان زندگانی می‌کنند. غذای آنان از گوشت حشمشان یا حیوانات وحشی است. حتّی زنان آنان فاقد صفاتی می‌باشند، که از خصایص زنها است (یعنی ظرافت و لطافت ندارند). لباس آنان تا زانو نمی‌رسد، موهای سرشان راست ایستاده و فلاخنی بر سر دارند، که زینت و هم اسلحۀ آنها است. این قوم هم مانند اقوام دیگر مطیع اسکندر شدند. اسکندر سی روز در خارج تخت‌جمشید گذرانیده بعد بشهر مزبور مراجعت کرد و هدایای زیاد به دوستان و رفقای خود داد. تقریبا تمام غنائم تخت‌جمشید تقسیم شد.

پس از آن کنت‌کورث تمجیدی زیاد از اسکندر کرده و صفات او را شمرده گوید:

«تمام این صفات از جهت شهوتی، که اسکندر به باده‌نوشی داشت، کدر می‌شد.

در این وقت که رقیب او بیش از پیش مشغول جمع‌آوری قواء برای جنگ جدیدی بود، اسکندر روز روشن در میان مردمانی، که تازه مطیع شده بودند، مجالس بزم می‌آراست و ضیافتها می‌داد و در این مجالس زنان هم حضور می‌یافتند، نه زنان پاک‌دامن بل زنهائی که عادت کرده بودند آزادانه در میان مردان جنگی زندگانی کنند. یکی از چنین زنان، که تائیس نام داشت در حال مستی به اسکندر گفت، که اگر او قصر شاهان پارس را آتش بزند، یونانیها حق‌شناسی ابدی نسبت به او خواهند