پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ولایت تصمیم کرد خیانت به داریوش نکند و بجنگد (دیودور اسم او را مادتس ۱نوشته)، ولی کسانی که از محلّ‌های این ولایت اطّلاع داشتند، به اسکندر راهی نشان دادند، که بوسیلۀ آن ممکن بود مقدونیها بلندیهائی را اشغال کنند و بر دشمن مسلّط باشند. بنابراین اسکندر هزار و پانصد نفر سپاهی اجیر و هزار نفر آگریانی به ت‌رن[۱] داده امر کرد، بعد از غروب آفتاب حرکت کند و خود او در پاس سوّم شب حرکت کرده از تنگ در طلیعۀ صبح گذشت و شهر را محاصره کرد. زمین ناهموار از سنگهای درشت و ریز پوشیده بود، محصورین تگرگ تیر بر محاصرین می‌باریدند و سپاهیان مقدونی به اشکالات برمی‌خوردند، ولی خردخرد پیش می‌رفتند و اسکندر، که در صف اوّل بود به مقدونیها می‌گفت، پس از تسخیر آن همه شهرهای نامی، آیا سرخ نخواهید شد، که در جلو این قلعۀ ضعیف مکث کنید؟. در این احوال محصورین اسکندر را هدف تیرهای خود قرار دادند و هرچند سربازانش اصرار کردند، که اسکندر از این موقع خارج شود، او نپذیرفت. بالاخره سربازان از سپرهاشان سنگری برای او ترتیب دادند. محاصره بطول انجامید، تا آنکه تورون با سپاهیان خود بالای ارگ پدید آمد و پارسیها از پس‌وپیش بین دو مخاطره واقع شدند. از این زمان پارسیها سست گشتند، مقدونیها قوّت قلب یافته حملات سخت کردند و بالاخره بعض پارسیها پا فشرده کشته شدند و عدّه‌ای زیاد فرار کرده به ارگ پناهنده گشتند. پس از آن، پناهندگان سی نفر انتخاب کرده نزد اسکندر فرستادند، تا برای آنها امان بخواهد. اسکندر جواب رد داده گفت، امانی برای آنان نیست. در این احوال پناهندگان ارگ کسانی بشوش فرستاده به سی‌سی‌گامبیس مادر داریوش متوسل شدند، که او در نزد اسکندر شفاعت کند، بخصوص، که ماداتس برادرزاده یا خواهرزادۀ ملکه را ازدواج کرده بود و از خویشان داریوش محسوب می‌شد. ملکه در ابتداء نخواست در این قضیّه دخالت کند، زیرا ملاحظه داشت از اینکه اسکندر پندارد، که ملکه از ملاطفت اسکندر سوء استفاده می‌کند،


  1. Tauron.