فزونی عدّهشان و با وجود اینکه اسکندر سه هزار تالان برای آنتیپاتر فرستاده بود، باز با اشکال توانستهاند لاسدمونیها را مغلوب کنند و ظنّ قوی این است، که اگر پول وافری دربار ایران به اهالی لاسدمون میرساند، عدّۀ متّحدین لاسدمون بیشتر میبود و آنتیپاتر از عهدۀ آنان برنمیآمد و، چون شورش بتمام یونان سرایت میکرد، اسکندر نمیتوانست در آسیا بماند.
این خبر، که اسکندر سه هزار تالان برای آنتیپاتر فرستاده، نیز جالب توجّه است، زیرا قبل از جنگ گوگمل اسکندر بر خزائن عمدۀ ایران در بابل و شوش و تختجمشید (پرسپلیس) هنوز دست نیافته بود، لذا این وجه قسمتی از ذخایر سارد، دمشق، منفیس و این نوع شهرهای ممالک ایران بوده.
حرکت اسکندر بطرف شوش
اسکندر از بابل بطرف شوش رهسپار شد و پس از شش روز طیّ مسافت وارد ولایتی گردید، که بقول کنتکورث ساتراپن[۱] نام داشت، دیودور اسم این ولایت را سیتتاس[۲] نوشته و این نام مصحّف همان سیتاکس یا سیتاس است، که بالاتر کراراً ذکری از آن شده (به نقشۀ دولت اسکندر رجوع شود).
چون ولایت مزبور خیلی حاصلخیز و غنی بود، اسکندر در اینجا توقّف کرد و از ترس اینکه مبادا سپاهیان او در میان وفور نعمت سست شوند، مسابقههائی برای آزمایش مردانگی و کفایت قرار داد. هرکس مسابقه را میبرد رئیس هزار نفر سپاهی میگشت[۳] از این ببعد تقسیمات قشون مقدونی تغییر کرد، زیرا هریک از افواج مقدونی تا این زمان مرکب از ۵۰۰ نفر بود و داشتن ریاست فوج منوط بابراز مردانگی و لیاقت نبود. بعد اسکندر اصلاحات دیگری نیز در قشون کرد، توضیح آنکه تا این زمان سوارهنظام نظر به قومیّت سواران به قسمتهائی تقسیم میشد، قسمتها از یکدیگر جدا بود و هرکدام رئیسی از خود داشت (ترتیب قواء چریکی ایران در ازمنه گذشته). اسکندر اعلام کرد، پس از این رؤساء قسمتها کسانی