پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۴۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

را غارت کردند، این واقعه باعث اختلال در اردوی مقدونیّه گردید و اسرائی، که در آنجا بودند، جرئت یافته به کمک ایرانیها آمدند، ولی سی‌سی‌گامبیس مادر داریوش، که در جزو اسرا بود، از جا حرکت نکرد.

دیودور در این موقع گوید: «جهت سکون مادر داریوش آیا از اینجا بود، که بتلوّن اقبال اطمینان نداشت یا حق‌شناسی واقعی او نسبت به اسکندر از مساعدتش با سکاها مانع گردید؟» سکاها قسمتی از باروبنۀ مقدونیها را غارت کرده نزد مازه شتافتند، تا او را از بهره‌مندی خود آگاه دارند و از طرف دیگر در این احوال سواره‌نظام ایران، که در اطراف داریوش بود، مقدونیها را سخت در فشار گذارده مجبور کرد فرار کنند. این بهره‌مندی دوّم ایرانی‌ها بود و اسکندر، چون وضع را چنین دید، خواست در اینجا همان کار کند، که در ایسّوس کرده بود، و در رأس دستۀ سواره‌نظام پادشاهی، که بر سایر قسمت‌های سواره‌نظام امتیاز داشت، به داریوش حمله برد. شاه این حمله را تحمّل کرد و از بالای گردونۀ خود زوبینهائی بطرف حمله‌کنندگان انداخت. جنگیهای زیادی نیز در اطراف او می‌جنگیدند.

بعد داریوش و اسکندر باستقبال یکدیگر شتافتند. اسکندر زوبینی بطرف داریوش انداخت، ولی این ضربت به او اصابت نکرد و به گردونه‌ران او آمده وی را سرنگون ساخت. از افتادن او در میان قراولان داریوش همهمه پیچید و از بعضی صدای شیون برخاست، زیرا برخی از پارسی‌ها و مقدونیها پنداشتند، که این ضربت به خود داریوش اصابت کرده و سربازانی، یقین حاصل کردند، که داریوش کشته شده و رو به هزیمت گذاشتند. فرار آنها از یک صف بصف دیگر سرایت کرد و در نتیجه صفوف جنگی درهم شکست. بعد که داریوش دید، یک طرف او از مدافعین بکلی خالی است، خودش هم در وحشت افتاده رو به فرار گذاشت. در این حال از هزیمت سپاهیان پارسی و تعقیبی، که سواره‌نظام اسکندر از آنان می‌کرد، گرد زیاد برخاست و فضا را تیره و تاریک ساخت. این ابر مظلم بقدری غلیظ بود، که نمی‌شد دید داریوش بکدام طرف فرار می‌کند. در این احوال مازه، که جناح راست ایرانیان را فرمان