کوچک، بابلیها، بهلیت[۱] ها و آنهائی، که در کوهستان کوسسه[۲] سکنی دارند، میآمدند (کوسسیها، چنانکه بالاتر گفته شده، در صفحات لر بزرگ و کوچک سکنی داشتند. اینها را کاسّو و کیسسی نیز نامیدهاند، ولی در این زمان مورّخین قدیم آنها را کوسسی مینامند (صفحۀ ۱۲۴) در باب این مردم پائینتر صحبتی خواهد بود).
پس از آن گرتوانها[۳] حرکت میکردند. اینها اصلاً از اهالی اوبه[۴] بشمار میرفتند و از عقب مادیها به ایران آمده بودند، ولی در این زمان قومیّت و اخلاق هموطنان خود را از دست داده بودند. از پس آنها سپاهیان فریگیّه و کاتااونیان[۵] حرکت میکردند و در صفوف آخری پارتیها، که اکنون در پارت مسکن دارند و از نژاد سکائی هستند (مورّخ رومی اشتباه کرده، پارتیها از آریانهای ایرانی بودند. م.).
جناح راست مرکب بود از مردمان ارمنستان بزرگ، کادوسیان، کاپادوکیان، مردم سوریّه و مادیها. اینها پنجاه ارّابۀ داسدار داشتند. سپاه داریوش بترتیبی که ذکر شد، بقدر ده استاد (تقریبا ثلث فرسنگ) حرکت کرد و بعد بآن امر رسید، که توقّف کرده در زیر اسلحه منتظر دشمن باشد.
عدّۀ قشون ایران را در این جنگ مورّخین یونانی و رومی مختلف نوشتهاند و، اگرچه ارقامی که ذکر کردهاند، چنانکه در موارد دیگر نظایر آن را تذکر دادهایم، اغراقآمیز است، باز برای اطّلاع از اغراقنویسی آنها روایت هریک را ذکر میکنیم.
آرّیان، چنانکه گذشت، گوید، پیادهنظام یک میلیون و سوارهنظام چهارصد هزار نفر بود. پلوتارک عدّۀ هر دو را یک میلیون دانسته. دیودور-پیادهنظام را هشتصد هزار و سوارهنظام را دویست هزار نفر. ژوستن-پیادهنظام را چهارصد هزار، سوارهنظام را صدهزار نفر. کنتکورث-پیادهنظام را دویست هزار و سوارهنظام را چهل و پنجهزار. شاید ارقام کنتکورث موافق حقیقت باشد.