گفتند معلوم میشود، که مفاد نامۀ پارمنین صحیح بوده، ولی فیلیپ جدّ کرد که اسکندر را بهوش آرد و پس از آنکه او به خود آمد، با او صحبتهائی راجع بمادر و خواهرانش داشت و بعد، از جنگ و فتوحات او سخن راند. پس از آن حال اسکندر بمرور رو به بهبودی رفت و چندان قوّت گرفت، که توانست پس از سه روز خود را به سپاهیانش نشان دهد. (آرّیان، کتاب ۲، فصل ۳، بند ۱-دیودور، کتاب ۱۷، بند ۳۱-پلوتارک، کتاب اسکندر، بند ۲۵-کنتکورث، کتاب ۳، بند ۵).
در خاتمه لازم است گفته شود، که دیودور در باب نامۀ پارمنین به اسکندر ساکت است.
تصرّف معابر دیگر
آرّیان گوید (کتاب ۲، فصل ۳، بند ۲): اسکندر به پارمنین گفت معابر کیلیکیّه را، که به آسور هدایت میکند، بتصرّف درآر و او با پیادهنظام اجیر یونانی و سوارهنظام تسّالی، که در تحت ریاست سیتاکلس[۱] بود، و نیز با تراکیها این کار را انجام داد. پس از آن اسکندر از تارس بیرون رفت و یک روز طیّ مسافت کرده به آن خیالن[۲] رسید. گویند این شهر را سارداناپال پادشاه آسور ساخته. دیوار و پیها مینماید، که این شهر محکم و بزرگ بوده. در اینجا مقبرۀ سارداناپال هنوز نمایان است و مجسّمه شخصی روی بنا مشاهده میشود، که دو دست خود را بهم میزند. در اینجا کتیبهایست بزبان آسوری، که گویند شعر است و مفادش چنین: سارداناپال پسر آناسینداراکس[۳] شهر آن خیالن و تارس را در یک روز بنا کرد. «ای رهگذرها، بخورید، بیاشامید و عیش کنید. باقی همه خودنمائی است و بس ناپایدار» (به صفحۀ ۲۰۸ رجوع شود).
از آن خیالن اسکندر به سل[۴] رفت و مردم آن محلّ را از این جهت، که با پارسیها مساعد بودند، به دویست تالان جزای نقدی محکوم کرد.
قسمت دوم-از کیلیکیه تا مصر
تدارکات داریوش
چنانکه بالاتر گفته شد، داریوش از خبر فوت ممنن در غم و اندوه بسیار شد و مصمّم گردید خود فرماندهی سپاه