پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۹۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در درست‌نویسی یکی از بهترین مورّخین یونان بشمار می‌رود. امّا راجع به عدّۀ پیاده‌نظام ایران، چنانکه بالاتر گفته شد، روایت آرّیان صحیح‌تر بنظر می‌آید.

اینکه ما نوشته‌های مورّخین مزبور را روایت می‌دانیم از این جهت است، که هیچ‌کدام در این جنگ نبودند و نوشته‌های نویسندگان معاصر را نقل یا از کتب آنها استفاده کرده‌اند.

روایات پلوتارک و کنت‌کورث را، چون در زمینۀ روایت دیودور است، ذکر نمی‌کنیم، ولی مقتضی است گفته شود، که کنت‌کورث راجع برفتاری، که اسکندر با پیاده‌نظام اجیر یونانی کرده، چنین گوید (همان‌جا): بعد اسکندر به قشون اجیر ایران، که به فرماندهی امارس[۱] یک بلندی را اشغال کرده بود، پرداخت. این یونانی‌ها در ابتداء حاضر شده بودند به شرایطی تسلیم شوند، ولی چون اسکندر نپذیرفت، سخت مقاومت کردند و از این جهت عدّۀ کثیری از مقدونیها کشته شد. خود اسکندر، که در صفوف اوّل جنگ می‌کرد، بواسطۀ درخشندگی کلاه‌خود و جوشنش و نیز از این جهت، که فرمان می‌داد و نمایان بود، در مخاطره واقع شد و اسبش را با تیری از پای درآوردند.

اسکندر از مقاومت یونانیها سخت خشمگین گشت و امر کرد سواره‌نظام از هر طرف آنها را احاطه کند و بعد جنگ سختی درگرفت، که تمام این سپاهیان بجز، دو هزار نفر، به خاک افتادند و این عدّه بلاشرط تسلیم شد (کتاب ۲، بند ۵).

مورّخ مذکور گوید (همان‌جا) از سرداران ایران فقط مم‌نن، آرزاسس، رامیترس[۲] و آتی‌زی‌یس جان به‌سلامت در بردند، باقی همه از زخمهائی، که به شرافتمندی برداشته بودند، درگذشتند (راجع به آتی‌زی‌یس روایت کنت‌کورث و دیودور متباین است: اوّلی گوید به‌سلامت جان در برد و حال آنکه دوّمی او را کشته می‌داند). آرسیت، که بطرف فریگیّه عقب نشسته بود، وقتی که دید همه این شکست را بحقّ از او میدانند، نتوانست ادامه به زندگانی خود بدهد و خود را کشت.


  1. Omares.
  2. Rheomithres.