پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۹۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

روایت آرّیان

چنان است مضامین نوشته‌های دیودور، که ذکر شد، ولی آرّیان چنین گوید (کتاب ۱، فصل ۴، بند ۴): چون عبور از گرانیک شروع شد، اسکندر چابک‌سواران را با پئون‌ها فرستاد، تا گدار را امتحان کنند و دسته‌هائی از پیاده و سوار از پیش روانه کرد. بعد خودش در سر جناح راست داخل رود گردید. در این وقت شیپورچیها دم اندر دم شیپورها کردند و فریاد مقدونیها برآمد. پارسیها، چون دیدند آمین‌تاس با دستۀ پیاده و سکرات[۱] با سوارها نزدیک می‌شوند، باران تیر بر آنها باریدند. بعضی از ساحل رود تیر می‌انداختند و برخی پائین آمده تا لب آب پیش می‌رفتند. در اینجا تصادم فریقین روی داد، طرفی می‌خواست بساحل برسد و طرف دیگر آن را دفاع می‌کرد. پارسی‌ها تیر و زوبین بکار می‌بردند و مقدونیها نیزه. مقدونیها در ابتداء مجبور شدند عقب نشینند، زیرا این‌ها در آب و در جاهای پست و لغزنده جنگ می‌کردند و پارسی‌ها در مواقعی بلند، که سواره‌نظام زبده و مم‌نن و پسرش اشغال کرده بودند. جدال صفوف اوّلیّۀ مقدونیها با پارسی‌ها وحشت‌انگیز بود و با وجود شجاعت‌های حیرت‌آور، تمام مقدونیها کشته شدند، بجز آنهائی که بطرف اسکندر عقب نشستند. در این وقت اسکندر در رأس جناح راست به سواره‌نظام دشمن، که به فرماندهی سرداران پارسی مشغول جنگ بودند، حمله کرد و گیرودار خونین در اطراف پادشاه درگرفت. با وجود اینکه هر دو طرف سوار بودند، چنین بنظر می‌آمد، که طرفین پیاده می‌جنگند: چنان بود فشار اسب به اسب و سوار بسوار، زیرا مقدونیها می‌خواستند دشمن را به جلگه برانند و پارسی‌ها می‌کوشیدند، که مقدونیها را به آب بریزند. بالاخره سربازان اسکندر، بواسطۀ اینکه کارآزموده‌تر بودند و نیزه‌هایشان محکم‌تر بود، فایق آمدند. در این وقت نیزۀ اسکندر شکست و، چون او خواست از آرس[۲] نیزه را بگیرد، او گفت «از دیگری بگیرید» و نیزۀ شکستۀ خود را نشان داد. دمارات کرنتی[۳] نیزۀ خود را به او داد و اسکندر مهرداد


  1. Socrate.
  2. Ares.
  3. Demarate Corinthien.