پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۲۵۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پارمن‌ین والی او در ایلّیریه فتح نمایانی کرد. بعد، در حینی که او غرق شعف و شادی بود، خبر دادند، که زن او المپیاس فارغ شده و پسری آورده و نیز شیوع دارد، که در شهر پلاّ بر خانه‌ای، که اسکندر در آنجا زاد، دو عقاب جا گرفته تمام روز را در آن محل بماندند. دو عقاب را علامت دو امپراطوری اروپا و آسیا دانستند و چنین تعبیری پس از حدوث واقعه آسان بود و من در کتبی خوانده‌ام، که در موقع تولّد اسکندر زمین‌لرزه روی داد و رعد مدّتی غرّید و برق بکرّات به زمین افتاد. فیلیپ از خوش‌بختی‌های پی‌درپی ترسید، که مبادا خدایان بر او رشک برده درصدد کشیدن انتقام از او برآیند. این بود، که از نمزیس[۱] درخواست کرد، که در موقع کشیدن انتقام در ازای عنایت‌هائی، که از طرف طالعش شامل او شده است، از بی‌عنایتی خود نسبت به او بکاهد». (یونانیهای قدیم عقیده داشتند، شخصی که خیلی سعادتمند است، مورد حسد خدایان واقع می‌شود و نمزیس، که الهه انتقام است برای او بدبختی‌هائی تدارک می‌کند. بنابراین فیلیپ درخواست می‌کرده، که ربة النّوع مزبوره در کفّارۀ او تخفیفی دهد).

چنین است افسانه‌ها و روایاتی، که در اطراف اسم اسکندر گفته شده و پلوتارک هم در کتاب خود (اسکندر، بند ۱٬۵) این گفته‌ها را ذکر کرده. از نوشته‌های کنت‌کورث هویدا است، که این روایات را باور نداشته، ولی باید گفت، که خود اسکندر، چنانکه از کارهای او دیده می‌شود و پائین‌تر بیاید، عقیدۀ راسخ داشته، که او پسر خدای بزرگ یونانی‌ها بوده.

کودکی و جوانی اسکندر

فیلیپ دوّم، که مردی عاقل و مآل‌بین بود، می‌دانست، که بزرگ شدن مقدونیّه و حفظ ولایات و شهرهائی، که باین مملکت افزوده، فرع داشتن خلف اهلی است، که باید پس از او بتخت نشیند. بنابراین توجّهی مخصوص به تربیت اسکندر کرد و با این مقصود لئونیداس نامی را، که از اقربای المپیاس بود، مربّی او قرار داد. در انتخاب طبیب و دایه و غیره نیز دقّت‌های وافی کرد، تا همه از خانواده‌های ممتاز و دارای


  1. Nemesis.