و او در شریعت موسی، که یهوه خدای اسرائیل آن را داده بود، کاتب ماهر بود و پادشاه بر وفق دست یهوه خدایش، که با وی میبود، هرچه را که او میخواست، بوی میداد و بعضی از بنی اسرائیل و کاهنان و لاویان[۱] و مغنّیان و دربانان و نتینیم[۲] نیز در سال هفتم ارتخشثتا پادشاه به اورشلیم برآمدند و او در ماه پنجم سال هفتم پادشاه به اورشلیم رسید، زیرا در روز اوّل ماه اوّل بیرون رفتن از بابل شروع کرد و در روز اوّل ماه پنجم بر وفق دست نیکوی خدایش، که با وی میبود، به اورشلیم رسید. . . . . . این است صورت مکتوبی، که ارتخشثتا پادشاه به عزرای کاهن و کاتب، که کاتب کلمات وصایای خداوند و فرائض او بر اسرائیل بود، داد. از جانب ارتخشثتا شاهنشاه به عزرای کاهن و کاتب کامل شریعت خدای آسمان.
امّا بعد فرمانی از من صادر شد، که هرکدام از قوم اسرائیل و کاهنان و لاویان ایشان، که در سلطنت من هستند، و برفتن همراه تو به اورشلیم راضی باشند بروند. چونکه تو از جانب پادشاه و هفت مشیر او فرستاده شدهای[۳]، تا دربارهٔ یهودا و اورشلیم بر وفق شریعت خدایت، که در دست تو است، تفحّص کنی و نقره و طلائی را، که پادشاه و مشیرانش برای خدای اسرائیل، که مسکن او در اورشلیم میباشد، بذل کردهاند، ببری و نیز تمامی نقره و طلائی را، که در تمامی ولایت بابل بیابی با هدایای تبرّعی، که قوم و کاهنان برای خانهٔ خدای خود، که در اورشلیم است، دادهاند، ببری. لهذا با این نقره گاوان و قوچها و برهها و هدایای آردی و هدایای ریختنی آنها را باهتمام بخر و آنها را بر مذبح خانهٔ خدای خودتان، که در اورشلیم است، بگذران و هرچه بنظر تو و برادرانت پسند آید، که با بقیّهٔ نقره و طلا بکنید، برحسب ارادهٔ خدای خود بعمل آورید و، ظروفی که بجهت خدمت خانهٔ خدایت به تو داده شده است، آنها را بحضور خدای اورشلیم تسلیم کن و امّا