پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۸۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آری‌برزن والی ایران در فریگیّه، که یاغی شده بود، کمک و ضمناً مقصود خود را، که تصرّف جزیرهٔ سامس بود، تعقیب می‌کرد. و بعد از آتن اسپارت هم با این یاغی همراه بود. اوتوفرادات رئیس قشون ایران مأمور شد با او جنگ کند، ولی کاری نکرد و در دربار هم اهمیّتی باین وقایع نمی‌دادند، چه جنایتهای درباری، چنانکه بیاید، و اوضاع مغشوش و درهم دولت مجالی برای این کارها باقی نمی‌گذاشت.

یاغیگری و شورش متدرّجا بتمام قسمت‌های آسیای صغیر سرایت کرد و، چنانکه گذشت، اهالی میسیّه، پافلاگونیّه، کیلیکیّه، لیدیّه، پی‌سیدیّه و غیره هرکدام به نوبت خود یک نفر یاغی یافته دور او جمع شدند و کار به جائی کشید، که داتام در کاپادوکیّه اعلان استقلال داد. در این احوال اسپارتی‌ها از حکم شاه، که باید مسنّ مستقل باشد، سخت ناراضی شدند و از راه کینه‌ورزی آژزیلاس را به مصر فرستادند، تا به شورشیان کمک کند، ولی وقتی که او بمصر وارد شد، دید خابریاس سردار آتنی در آنجا محکم نشسته و از روی اضطرار راضی گردید، که ریاست یونانی‌های اجیر را به او بدهند. شورش‌های آسیای صغیر را بالاخره دربار ایران، چنانکه ذکر شد، بعضی را با اسلحه و برخی را با پول و برانگیختن متنفّذی بر متنفّذی و تحریک بقتل و خیانت فرونشاند، ولی اوضاع یونان بهمان حال باقی ماند. مستملکات یونانی‌نشین ایران در آسیای صغیر نیز احوال رقّت‌آوری داشتند، توضیح آنکه دولت ایران در امور داخلی شهرهای یونانی دخالت نمی‌کرد، هر شهر امور خود را موافق قوانین خود اداره کرده باج می‌داد و گاهی هم تأدیهٔ باج در بوته تأخیر می‌ماند. با وجود این شهرها آسایشی نداشتند. جهت آن دو تیرگی دائمی بود، که در هر شهر وجود داشت: دسته‌ای طرفدار حکومت ملّی و هواخواه آتن بودند، عدّه‌ای حکومت اولیگارشی (یعنی حکومت عدّهٔ قلیل) می‌خواستند و از اسپارت حمایت می‌کردند و، چون در خود یونان رقابت و ضدّیت شدیدی بین آتن و اسپارت وجود داشت، تمام منازعات و خصومتهای این دو دولت در مستعمرات یونانی نیز منعکس می‌شد و این شهرها هم بدو دسته تقسیم شده بجان یکدیگر می‌افتادند.