والی کاتاانی[۱] بکار برد. والی مزبور، نظر به اینکه ایالت او دارای معابر تنگ و جنگلهای زیاد بود و با قوّهٔ کم میتوانست در مقابل لشکر زیاد پا فشارد، یاغی شده مالیاتی را، که برای دربار حمل میکردند، ضبط کرده بود. داتام، با اینکه منافعش اقتضاء میکرد بمصر برود، برای اجرای امر شاه با چند نفر از مردان کارآزمودهٔ جنگی به کشتی نشسته به کیلیکیّه درآمد و بعد، از کوههای توروس[۲] عبور کرده وارد ایالت آسپیس شد. والی یاغی، چون خبر آمدن داتام را شنید از پیسیدیان[۳] کمک طلبید و دارای قوّهٔ زیاد گردید، ولی داتام، بیاینکه متزلزل شود، با نهایت جرئت و جلادت بر آسپیس تاخت و، چون والی یاغی وضع را چنین دید، خود را باخت و تسلیم گردید و داتام اسیر را به مهرداد پسر آریبرزن سپرد، تا او را به دربار شاه برد. در این احوال، که داتام به تسویهٔ قضیّهٔ آسپیس پرداخته بود، اردشیر پشیمان شد از اینکه داتام یکی از بهترین سرداران خود را از جنگ مهمی مانند جنگ مصر بازداشته و چاپاری به آسه[۴] مقرّ قشون ایران، که میبایست به مصر حمله برد، فرستاد، تا به داتام بگوید از محلّ مزبور حرکت نکند. چاپار شاه در راه به اشخاصی، که آسپیس را به دربار میبردند، برخورد و این نکته، که داتام باین زودی بهرهمند گردیده، اثر بسیار خوبی در شاه کرد و داتام نزد اردشیر بسیار مقرّب و مورد اعتماد شد، ولی درباریان بر او حسد برده همعهد شدند، که او را هلاک کنند. شخصی در دربار بود پانداتس نام، که حفاظت خزانه را برعهده داشت، او از کنکاش درباریان نسبت به داتام آگاه شده وی را مطّلع داشت و به او رسانید، که، اگر در جنگ مصر بهرهمند نگردد، دوچار مخاطرهای بزرگ خواهد شد. داتام تردید در صحّت این خبر نکرد و با چند نفر از همراهان صدیق خود از خدمت اردشیر دست کشیده بطرف کاپادوکیّه رفت و از آنجا به پافلاگونیه درآمده آن را تسخیر کرد. در این احوال به او خبر رسید، که پیسیدیان میخواهند بر او قیام کنند، داتام پسر خود را بقصد آنها روانه کرد و او در جنگ کشته شد.
برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۸۱
ظاهر