و مانتن او را اوّلین فرعون سلسلهٔ سونیت یا سلسلهٔ سیام دانسته. کارهای این شخص باز درست معلوم نیست، زیرا دیودور، که منبع مهمّ اطّلاعات ما راجع بروابط مصر و ایران این زمان است، اسامی پادشاهان مصر را درهم و برهم ضبط کرده و نمیتوان بتحقیق گفت، که از وقایع مذکوره کدامیک در زمان نکتانب و چه واقعهای در زمان آخریس روی داده. مورّخین دیگر هم مانند تئوپومپ[۱] راجع به وقایع این زمان باختصار کوشیدهاند. به هرحال آنچه بنظر میرسد این است:
نکتانب، چون میدید، که اردشیر پس از اینکه به کارهای آسیای صغیر و شورش قبرس خاتمه داد، بفکر تسخیر مصر خواهد افتاد، تا شاهنشاهی هخامنشی را بیکموکسر برقرار کند، به دولت آتن نزدیک شده سردار ماهر آن را، که خابریاس[۲] نام داشت، با سپاهیان یونانی به خدمت خود طلبید و کارهای آخریس را در محکم کردن دهنههای مصبّ نیل دنبال کرد. وقایع بعد چنین بود:
عزم بر تسخیر مصر
اردشیر پس از فراغت از تسویهٔ کار قبرس، که سنگر مصر گردیده بود، دید موقع رسیده، که این ایالت سابق ایران را به اطاعت درآورد و با این مقصود در تهیّه و تدارک قشون و بحریهٔ قوی برای سفر جنگی بمصر گردید. فرناباذ فرمانده این قوّه شد و، چون در این اوان بواسطهٔ صلح آنتالسیداس، چنانکه بالاتر گذشت، اردشیر حکم عالی امور یونان بود، سردار مزبور سفیری به آتن فرستاده شکایت کرد از اینکه آتنیها خابریاس را باختیار دشمنان ایران گذاردهاند و گفت، که اگر دولت آتن او را احضار نکند، دوچار غضب شاه خواهد شد. فرناباذ علاوه بر احضار خابریاس میخواست، که آتن ایفیکرات[۳]، بهترین سردار خود را، نزد او فرستد، تا فرمانده یونانیهای اجیر در قشون ایران گردد. آتنیها، چون از اردشیر میترسیدند، بیتردید و فوراً تکالیف فرناباذ را پذیرفته خابریاس را احضار و ایفیکرات را نزد فرناباذ فرستادند. بعد اردشیر، برای اینکه حتّی المقدور بیشتر یونانیهای اجیر را به خدمت خود درآورد، سفرائی به یونان فرستاد و آنها از طرف شاه به شهرهای یونانی اعلام کردند، که باید یونانیها