پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۱۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نوشته‌های مذکور و بین السّطور آن بنظر می‌رسد این است: پس از جنگ کونّاکسا اردشیر خواسته یونانی‌ها تسلیم شوند و آنها راضی نشده‌اند. بعد، چون نتیجهٔ جنگ با آنها معلوم نبوده یا اردشیر نخواسته تلفاتی بدهد، راضی شده، یونانی‌ها از ایران خارج شوند و با این مقصود تیسافرن قراری با آنها داده و تا زهاب این قرارداد را مجری داشته‌اند. در خلال این مسافرت بین صاحب‌منصبان یونانی دودستگی افتاده. رئیس یکی کل‌آرخ[۱] بوده و رئیس دیگری م‌نن[۲]. هرکدام می‌خواسته تیسافرن را دوست خود کرده ریاست داشته باشد. در نتیجه م‌نن موفّق گشته، تیسافرن را از کل‌آرخ ظنین کند و بالاخره تیسافرن صاحب‌منصبانی را، که از دستهٔ کل‌آرخ بوده‌اند با خود او گرفته نزد شاه فرستاده و بعد بقتل رسیده‌اند. البتّه دستگیر کردن آنها، چنانکه کزنفون نوشته، نامردانه و شرم‌آور بوده. بعد، که تیسافرن بمقصود خود رسیده به دستهٔ دیگر هم روی مساعدت نشان نداده و معلوم نیست، که برای چه م‌نن هم پس از چندی کشته شده است.

شاید، چنانکه کزنفون او را توصیف کرده، مرد بدی بوده و در ابتداء او را آلت قرار داده‌اند و بعد، که مقصود حاصل شده، خطرناکش دانسته او را معدوم کرده‌اند.

به هرحال پس از این قضایا یونانیها صاحب‌منصبانی برای خود انتخاب کرده تسلیم نشده‌اند و، چون دربار دیده، که وضع چنین است، به تیسافرن و ولات دیگر دستور داده مراقب یونانیها باشند، تا آنها از ایران خارج شوند و ولات هم موافق دستور دربار در سر راه آنها قوّه‌ای نگاه داشته‌اند، تا یونانیها در جائی نمانند، ولی جنگی در هیچ جا روی نداده و اینکه کزنفون در چند جا می‌گوید، پارسیها می‌خواستند جنگ کنند، ما چنین و چنان کردیم و آنها فرار کردند، موافق حقیقت بنظر نمی‌آید زیرا، اگر پارسیها می‌خواستند جنگ کنند، در دشت‌های بین النهرین، که برای سواره‌نظام ایران مساعد بود، این کار را می‌کردند، تا ضمناً از فزونی عدّهٔ خود نیز استفاده کرده باشند، نه در کوهستانهای کردنشین یا ارمنستان و غیره، بخصوص


  1. Clearche.
  2. Menon.