پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۱۰۹۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

حزن و اندوه یونانی‌ها

بعد کزنفون گوید (عقب‌نشینی، کتاب ۳، فصل ۱) وقتی که به سپاهیان یونانی خبر گرفتار شدن سرداران و صاحب‌منصبان آنها رسید، در غم و اندوه بی‌پایان فرورفتند، چه می‌گفتند، ما دم دربار شاه هستیم، از هر طرف دشمن ما را احاطه کرده، مسافتی بیش از ده‌هزار استاد بین ما و اوطانمان جدائی انداخته، در وسط راه بین رودهای غیر قابل عبور درمانده‌ایم، نه جائی هست، که به ما آذوقه بفروشند و نه سواره‌نظامی، که خطّ عقب‌نشینی ما را تأمین کند. اگر در جنگی فاتح شویم، یک نفر را هم نمی‌توانیم بکشیم و، اگر مغلوب گردیم، یک نفر از ما جان بدر نبرد و همه حتّی غیر یونانیهائی، که با کوروش بودند، ما را رها کرده‌اند. حزن و اندوه یونانی‌ها به اندازه‌ای بود، که آن شب بیشتر یونانیان شام نخوردند و هرکس هرجا می‌توانست بخوابد خوابید، ولی چشم کسی بهم نیامد، چه همه بفکر بی‌نوائی خود بودند و در خیال عیال و اطفالی، که امید دیدن روی آنها را نداشتند. در قشون یونانی شخصی بود کزنفون نام، که نه سردار بود، نه صاحب‌منصب و نه سرباز. میزبان او پروکسن مدّتها او را دعوت می‌کرد، که وطن خود را ترک کرده به خدمت کوروش درآید. کزنفون نامهٔ او را خوانده از سقراط آتنی[۱] استشاره کرد و او گفت، که چون از قرار معلوم کوروش با لاسدمونیها بر ضدّ آتنی‌ها ارتباطی نزدیک دارد، ممکن است، که اهالی آتن از رفتن تو نزد کوروش ظنین شوند. پس بهتر است به دلف رفته از خدا در این باب استشاره کنی. کزنفون چنین کرده از آپلّن پرسید، برای اینکه از این مسافرت سالم برگردد و نتیجهٔ مسافرت خیلی خوب باشد، برای کدام‌یک از خدایان باید قربانی کند. آپلّن جواب داد: «برای خدایانی که قربانی کردن برای آنها لازم است» . کزنفون این جواب را به سقراط اطّلاع داد و او گفت، سؤال را خوب نکرده‌ای، می‌بایست پرسیده باشی، کدام‌یک از دو شقّ بهتر است، بمانی یا بروی و، وقتی که تصمیم بر مسافرت کردی، بپرسی، که بهترین وسیله برای انجام این کار چیست و، چون تو طور دیگر سؤال کرده‌ای، حالا باید هرچه


  1. این همان فیلسوف معروف است و کزنفون از شاگردان او بود.