فصل نهم-سلطنت اردشیر دوم
مبحث اول-نام و نسب
نام
اسم این شاه را چنین نوشتهاند: در کتیبههای هخامنشی بپارسی قدیم- ارتخشثر، در توریة (کتاب عزرا و کتاب نحمیا) -ارتخشثنا، نویسندگان یونانی مانند دیودور، آرّیان، سترابون و پولیین-[۱] آرتاکسرکسس، کتزیاس-آرتکسرکسس، از نویسندگان قرون اسلامی: ابن الندیم الورّاق، صاحب کتاب الفهرست-ارطخشثت[۲]، ابو ریحان بیرونی-ارطخشثت و اردشیر بن دار الثانی. در داستانهای ما این اردشیر با اردشیر اوّل و سوّم یک نفر شدهاند و از سه شاه فقط اسم اردشیر اوّل (درازدست) باقی مانده. از نویسندگان قرون اسلامی، آنهائی که از مدارک شرقی استفاده کردهاند، یعنی طبری و مسعودی و حمزهٔ اصفهانی و ثعالبی و غیره مانند داستانها فقط اسم اردشیر درازدست را ذکر کردهاند.
یونانیها برای امتیاز این اردشیر از اردشیر اوّل او را منمون[۳] گفتهاند، که بمعنی باحافظه است، زیرا، چنانکه پلوتارک نوشته حافظهٔ خوبی داشته است. بعضی گمان میکنند، که این لقب را بپارسی قدیم ابییهتاک[۴] میگفتهاند. ابو الفرج اسم او را ارطحشثت الثانی ضبط کرده. پلوتارک گوید (اردشیر، بند ۱) «داریوش از پروشات چهار پسر داشت: اوّل اردشیر، که بزرگتر از همه بود. بعد کوروش، استان[۵] و اگزاثر[۶]. اردشیر در ابتداء آرزیکاس نام داشت. اگرچه دینن او را اآرتس[۷] مینامد و، هرچند کتزیاس تاریخ خود را از افسانههای سخیف و مضحک پر کرده، با وجود این باور کردنی نیست تصوّر کنیم، که کتزیاس حتّی اسم شاهی را، که در دربارش طبیب خود او، زن، مادر و اولادش بوده، نمیدانسته» مقصود پلوتارک این است، که دینن اشتباه کرده و قول کتزیاس صحیح است، ولی وقتی که