رسیدیم، وقایع آن را مرتّبا شرح دهیم[۱]. پس از بهرهمندی تیسافرن در گرفتن پیسوتنس داریوش به وعدهٔ خود وفا کرده او را والی لیدیّه و فرناباذ را والی ایالتی کرد، که در ساحل هلّسپونت واقع بود[۲]. در این زمان، چنانکه بالاتر گذشت، جنگهای درونی یونان شروع شده بود و آتن و اسپارت با ابرامی هرچه تمامتر باهم میجنگیدند و هریک از طرفین میخواستند برای غلبه بر دیگری کمکی از ایران بگیرند، ولی تیسافرن از بدو ورود به ایالت خود سیاست خود را بر این قرار داد، که تا ممکن است به هیچکدام از طرفین کمک نکند و، اگر دید طرفی دارد فائق میآید، بطرف دیگر کمک کند، تا زمانی که طرف قوی ضعیف گردد و، چون ضعیف بواسطه کمک ایران قوی شد، از رسانیدن کمک دریغ دارد، تا باز از قوّت او بکاهد و بدین منوال نه غالب معلوم گردد و نه مغلوب و جنگ هم به درازا کشد. تیسافرن چنین حساب میکرد، که در نتیجهٔ جنگ طولانی یونان بقدری ناتوان خواهد گشت، که هیچیک از دول آن دیگر در فکر حمله به مستملکات ایران در آسیای صغیر نخواهد بود.
بنابراین سیاست در اوایل جنگ مزبور تیسافرن چنین تشخیص داد، که ایران هیچگونه کمکی به آتن یا اسپارت نکرده آنها را به خود واگذارد و داریوش هم با این نظر موافق بود، ولی پس از آنکه سفر جنگی آتنیها به جزیرهٔ سیسیل کاملاً بعدم بهرهمندی آنها خاتمه یافت، تیسافرن به دربار ایران پیشنهاد کرد، که دولت به اسپارتیها کمک بکند. جهات این پیشنهاد چنین بود: اولا آتن در دریاها بر اسپارت برتری داشت و مانع بود از اینکه مستعمرات یونانی در آسیای صغیر در تحت اطاعت ایران درآیند، از طرف دیگر دربار ایران نمیخواست از باج مستعمرات یونانی صرفنظر کند و از ولات خود آن را مطالبه میکرد. ثانیا لیکون آتنی و سپاهیان اجیر آتن به پیسوتنس، بر ضد داریوش کمک کرده بودند و آمرگس پسر پیسوتنس، که با داریوش مخالفت میکرد، با سپاهیان آتنی در جزیرهٔ یازس