برگه:Tarikh-e-Sistan Bahar.pdf/۷۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۳۶–

پیدا گشت و روشنائی بر گوش اسب او بود و شاهی او را شد با چندان معجزه، پس کیخسرو از آنجا بازگشت و بترکستان شد بطلب خون سیاوش پدر خویش و هر چه نرینه یافت اندر ترکستان همی کُشت و رستم و دیگر پهلوانان ایران با او، افراسیاب گریز گرفت و بسوی چین شد و ز آنجا بهندوستان آمد و از آنجا بسیستان آمد و گفت من بزنهار رستم آمدم و او را به بُنکوه فرود آوردند، چون سپاه او همی آمد فوج فوج، اندر بنکوه انبار غله بود چنان که اندر هر جانبی از آن بر سه سو مقدار صد هزار کیل غله دایم نهاده بودندی، و جادوان با او گرد شدند و او جادو بود تدبیر کرد که اینجا علف[۱] هست و حصار محکم عجز نباید آورد تا خود چه باشد، بجادوئی بساختند که از هر سوی دو فرسنگ تاریک گشت، چون کیخسرو بایران شد و خبر او شنید آنجا آمد، بدان تاریکی اندر نیارست شد و اینجایگه که اکنون آتشگاه کرکویست معبدجای[۲] گرشاسب بود و او را دعا مستجاب بود بروزگار او، و او فرمان یافت، مردمان هم بامید برکات آنجا همی شدندی ودعا همی کردندی و ایزد تعالی مرادها حاصل همی کردی. چون حال برین جمله بود کیخسرو آنجا شد و پلاس پوشید و دعا کرد، ایزد تعالی آنجا روشنائی فرادید آورد[۳] که اکنون آتشگاهست، چون آن روشنائی برآمد برابر تاریکی تاریکی ناچیز گشت و کیخسرو و رستم بپای قلعه شدند و بمنجنیق آتش انداختند و آن انبارها همه آتش گرفت چندین ساله که نهاده بود،[۴] و آن قلعه بسوخت و افراسیاب از آنجا بجادوئی بگریخت[۵] و دیگر کسان بسوختند و قلعه ویران شد، پس کیخسرو این


  1. علف، یعنی مطلق خوردنیهای انسان و چارپایان که امروز آذوغه گویند.
  2. معبد جای ترکیبی است که اسم مکان فارسی از آن بیاید مانند آتش گاه و آتش جای و آتشکده و غیره.
  3. دراصل: اوارد.
  4. چندین ساله الخ صفت (انبارها) ست که بعد از فعل در آمده است.
  5. اینجا در حاشیه با خطی بسیار بد و الحاقی این شعر نوشته شده و در متن هم راده گذاشته شده است:
      سر افراسیاب نامد راست گفت رستم مگر ید و بیضاست  
    و عجب اینست که این شعر و نظایر آنرا اعتماد السلطنه در پاورقی روزنامه ایران جزء متن قرار داده و سایرین هم که از آن نقل کرده‌اند بوی اقتدا نموده اند و ظاهر است که این شعر و نظایر آن الحاقی و بیمعنی میباشد.