برگه:Sur-e Esrafil 17 Rabīʿ al-āḫir 1325 14 Dey 1276 30 Mai 1907.pdf/۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(شمارهٔ ۱)
(صفحهٔ ۴)
﴿سال اوّل﴾


میدانند چه گفته‌اند . از مجلس علنی و خصوصی وکلاء کما هو حقه آگاهند . و کلمه بکلمه حرفهای آنها را از حفظ میگویند . از وقایع درباری و مطالب سرّی و جهری دولت مستحضرند . از باطن هر کاریکه تصور شود با خبرند . در هر وزارتخانهٔ حاضرند . در هر کجا که دو نفر صحبت کنند سراپا گوشند . روزها دور ملک‌المتکلمین جمعند . و شبها پای منبر آقا سید جمال‌الدین ازدحام می‌کنند . در هیچ انجمنی نیست که حاضر نباشند . و در کدام مجلس است که حضور پیدا نکنند؟ نه شب راحت هستند نه روز آرام میگیرند. واقع عجب دوره‌ایست ! چند روز نظامنامهٔ انجمن ایالتی را میخواهند . مدتی قانون اساسی را مطالبه می‌کنند . این ایام می‌گویند قانون اساسی چرا باید جرح و تعدیل شود. و اسباب سرگردانی و معطلی یک مملکت گردد . هر که را که می‌بینی با یک عالم اندوه آه و ناله میکند . که ای حامیان اسلام و ای مروجین مذهب خیرالأنام بر غربت اسلام رحم آرید . و بیش از این ما را ذلیل و خوار نخواهید . و دنیا را منحصر باین یک قطعه خاک ویران مدانید . و بسایر ممالک متمدنهٔ عالم نظر افکنید . آبادی و ترقی و آسایش و امنیت و حریت و مساوات آنان را ملاحظه کنید . به بینید در این صد سال اخیر بسایر ممالک اسلامی عموماً و بمملکت ایران خصوصاً چه روی داده . محضاً لله تاریخ این قرن را بخوانید . و حالت مسلمانان را در اروپا و افریقا و آسیا ملاحظه نمائید و این موهبت الهی و پیش‌آمد ایران را غنیمت شمارید . و باقتضای وقت عمل کنید . مذهب ما که سهلهٔ سمحه است . و شارع مقدّس عرصه را بر ما بقدر پهنای فلک وسعت داده . کاری مکنید که ندامت آرد و کار را بدتر از اول کند.

﴿مسئولیت قلم﴾

قلم روی کاغذ گذاشتم که این سطور را بنویسم در همان حین رقیب و عتید یعنی کرام‌الکاتبین هم قلم روی الواح گذاشتند که به‌بینند از من چه کلماتی صادر میشود . زشت یا زیبا آن را در نامهٔ اعمال من ثبت کنند . چرا که انسان بالغ رشید ممیز مکلف در هر عملی خواه قولی خواه فعلی مسئول پیش خداوند و مالک یوم دین است . کتابت هم در نظر آن دو درس غیب مثل تلفظ است آنچه از نوک قلم درآمد نسبت مکلف همچنان است که از زبان صادر شود . و هیچ فرقی میان این دو آلت ناطق و صامت از این حیث نیست . اینست که من هم با کمال احتیاط و مراعات مراقبت آن دو ناظر و مفتش الهی خود را مسئول و مکلف دانسته بنوشتن آغاز کردم . بلی قلم روی کاغذ گذاشتم . ضمیر انسانی یا وجدان طبیعی بشری یا رسول باطنی که هر قومی بیک عبارتی از آن تعبیر کنند . بقول قدما دیانت فطری باصطلاح فرنگیها کونسیانس . این قوهٔ مسلمه در وجود انسان هم با ذره‌بین موشکافی بصیرت بنای مراقبت در قلم‌رانی میگذاشت . و بشدت هر چه تمامتر مرا پیش خود مسئول خود قرار داد . و نگران کلمات صادرهٔ از قلم من شد اگر چه مسئولیت ظاهراً سخت و مشکل است و برای بعضی ناگوار میاید . ولی من از مسئولیت در مقابل اینگونه مفتشین بسیار دلخوش بوده و خیلی متشکرم و مثل وزراء مسئول ایران گردن از مسئولیت نمی‌پیچم .

قلم روی کاغذ گذاشتم در حالتیکه نفوس یک مملکت و روح یک ملت با هزاران چشم ناظر اعمال من شدند استقبال بیست کرور مخلوق از من حسن ادای وظیفه میخواست و سعادت ملت را از غیرت من میطلبید . تاریخ هم که رئیس هیئت تفتیش عالم و ثبات اعمال ابنای دهر است . این مفتش بسیار بزرگ و مهیب هم بنای نظارت در اعمال ما گذاشت و قبول مسئولیت را در مقابل خود بمن تکلیف نمود . باری بعد از تأمل زیاد و رجوع بقوای خود که آیا ادای این تکالیف و از بوته استنطاقات صاف در آمدن از عهدهٔ من ساخته است یا نه . بالاخره همه این مسئولیت ها را با دل و جان پذیرفتیم . و توکل بخدای مستعان کرده و او را بقلم داده یاری جسته دست بکار زدم و قلم روی کاغذ گذاشتم . در این بین پس از همه این ملاحظات و خلاصی از دست این همه مفتشین باز یکی بازوی مرا گرفت و نگاهداشت برگشتم دیدم یک دیو سیاه گنده مهیبی است که میگوید اسمم اداره بوسیدهٔ انطباعاتست و من هم در این کار دخالت دارم اولا شیرینی ما را بده ثانیاً باید من هم تفتیش کنم و پیش من مسئول باشی! من از پر روئی و بی‌شرمی این هیکل حیرت کردم که بعد از این همه مفتشین که من مسئولیت را در مقابل آنها قبول کرده‌ام این دیگر چه طور خود را داخل مویز میکند