نمیرسد. وبا از انبوهی روسان میکاست. مرزبان نیز چنین حیله اندیشید که شبانه دستهای از سپاه خود را در کمین بنشانده بامدادان خویشتن با دستۀ دیگر به جنگ روسان شتافته پس از اندک زد و خوردی روی برگرداند که روسان نیز از دنبال ایشان تاخته از پهلوی کمین بگذرند آنگاه برگشته به جنگ بایستد و کمین را نیز آگاه کند که بیرون تاخته روسان را از دو سوی در میان گیرند.
بامدادان مرزبان با سپاه با این سازش به جنگ شتافتند و روسان نیز بیرون آمدند پیشوای ایشان بر خری نشسته بوده و چنانکه عادت همه روزه بود به یکبار حمله آوردند. مرزبان و سپاهش روی به گریز نهادند و روسان از دنبالشان میتاختند و چون از پهلوی کمین بگذشتند مسلمانان باز نگشته همچنان بگریختند.
مرزبان سپس این داستان را نقل کرده میگفت: من چون چنین دیدم که مسلمانان بازنگشتند و همچنان میگریزند فریاد زدم و بسیار کوشیدم که بلکه ایشان را باز گردانم ولی نتوانستم چه بیم روسان همه را فروگرفته بود. دانستم که روسان چون از دنبال کردن ما بازگردند جای کمین را دانسته همه را نابود سازند. ناچار تنها بازگشتم، برادرم۱ و نزدیکان و غلامانم نیز به پیروی من بازگشتند و دل بر شهادت نهادم بیشتری از دیلمان هم از شرمساری بازگشتند و حملهای دلیرانه بر روسان کرده صدا درانداختم که کمین نیز از پشت سر بیرون آمدند و روسان را شکسته هفتصد تن از ایشان با بزرگشان بکشتیم دیگران بگریخته به ارک شهر که پیش از آن با غله و مال انباشته و اسیران را بدانجا نقل کرده بودند پناه بردند.
مرزبان چاره جز آن نداشت که گرد ارک فروگرفته بنشیند. لیکن در این میان از آذربایگان خبر رسید که ابو عبد اللّه حسین پسر سعید پسر حمدان به آذربایجان درآمده و با جعفر پسر شکویه و با کردان هدایائی دست بهم دادهاند. مرزبان پانصد تن از دیلمان و پانصد سوار از کردان و دو هزار تن از داوطلبان را به یکی از سرکردگان خود سپرده در برابر روسان بازگذاشت و خویشتن با بخش عمده سپاه آهنگ «اوران» کرد۲.»
________________________________________
(۱) . معلوم نیست این برادر مرزبان صعلوک بوده یا وهسودان.
(۲) . در همه نسخههای کتاب ابن مسکویه این کلمه هست ولی ما در آذربایگان چنین جایی را سراغ نداریم.
شهریاران گمنام جلد ۱