پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

مسجد آدینه گرد آورده نگاهبان برگماشته گفتند: هرکسی باید جان خود را با پول بخرد.

در این وقت در بردعه مرد باخردی از ترسایان بود که «پسر شمعون» می‌نامیدند.

میانه روسان و مسلمانان او میانجیگری و پیغام‌آوری می‌کرد وی با روسان قرار کرد که از هرمردی بیست درهم بگیرند. و مسلمانان آنکه با خردان بودند رضایت دادند، لیکن اوباش و مردم بی‌سروپا راضی نشده گفتند پسر شمعون می‌خواهد مسلمانان را در جزیه‌گزاری به پایه ترسایان برساند. پس از این سخن پسر شمعون کناره‌جویی کرد. روسان هم باز مدتی منتظر شدند که بلکه کار با پول و مال به پایان برسد، ولی چون مسلمانان راضی نشدند، شمشیر در آنان گذارده همه را از تیغ گذرانیدند، مگر چند تن که در قنات مسجد پنهان شده بودند و جان به‌در بردند. دسته‌ای هم با پول خودشان را آزاد ساختند. و بسیاری هم قراری برای آزادی خود گذارده چون او را به خانه یا دکانش می‌آوردند که پول یا مال درآورده به ایشان بدهد همگی مال او را اگر چه چند برابر آن قرار بود می‌گرفتند و چون یقین می‌کردند که دیگر چیزی از پول و گوهر و فرش و جامه بازنمانده رهایش می‌کردند و مهری بر گل زده بدو می‌دادند که دیگری معترض او نشود. از این راه مال بی‌اندازه و گزافی اندوختند و با زنان و بچگان نیز در ارک همه‌گونه بی‌اندامی و بدکاری روا داشته همچون بندگان رفتار می‌کردند».

جنگهای مرزبان و مسلمانان با روسان

بردعه را گفتیم که کرسی اران بود چنانکه باکو کرسی امروزی آن سرزمین است.

استخری که در اوایل قرن چهارم (مدتی پیش از حادثه روسان) آن شهر را دیده بود مساحت آنجا را بیش از یک فرسخ در یک فرسخ نگاشته و می‌گوید میانه عراق و خراسان پس از ری و سپاهان شهری بزرگتر و پرنعمت‌تر از آنجا نبود۱. این مطلب یقین است که شهر مذکور از حیث آبادی و انبوهی مردم از بزرگترین شهرهای امروزی ایران کمتر نبوده و از اینجا می‌توان دانست که کشتار روسان مردم آن شهر را و برده گرفتن زنان و بچگان ایشان چه مصیبت بزرگی بر عالم اسلام بوده و چه تکانی به مسلمانان به ویژه به مردم اران و آذربایگان داده است. چه در آن زمانها تعصب

________________________________________

(۱) . استخری، چاپ لندن، ص ۱۸۲.

شهریاران گمنام جلد ۱