پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

او گراییدند ولی در این میان یمین الدوله به خراسان برگشت و سالار ابراهیم به قزوین تاخته با سپاه یمین الدوله که آنجا بودند جنگ کرد مردم شهر یاری سالار کردند و از سپاه یمین الدوله بسیاری کشته شده دیگران بگریختند. سپس سالار به جایی در نزدیکی سرجهان که کوهها و رودها پیرامون آن فروگرفته بودند پناه برد. مسعود پسر یمین الدوله چون در ری این خبرها بشنید با شتاب آهنگ سالار کرد و جنگ‌هائی در میانه روی داد که در همگی فیروزی از سالار بود لیکن مسعود گروهی از سپاهیان سالار را فریفته مال برای آنها فرستاد و ایشان او را از نهانی‌های سالار آگاه ساخته دسته‌ای از سپاه او را از راه ناشناس به پشت سر سالار آوردند و روز نخستین رمضان بود که این دسته از پشت سر و خود مسعود با سپاه از پیش‌رو حمله به سالار کردند سالار سراسیمه شده روی به گریز نهاد و سپاه او هرکسی به جایی گریخت خود سالار در جایی پنهان شده زن روستایی جای او را بازگفت و مسعود کس فرستاده دستگیرش ساخت و با خود به دز سرجهان که به دست پسر او بود آورد از او خواستار شد دز را بسپارد و او نسپرد مسعود دزهای دیگر و سراسر خاک سالار را با مالهایش تصرف نموده بر پسر او در سرجهان و بر بزرگان کردان که در آن نزدیکی‌ها بودند مالی قرار داد (که سالانه بپردازند).

در تاریخ بیهقی چندجا از زبان مسعود به این جنگ سالار ابراهیم اشاره می‌کند، از جمله در عبارتی می‌گوید:

در یک زمستان بسیار مراد به حاصل آمد چون جنگ به سرجهان و گرفتن سالار تارم و پس از آن زدن پسر کاکو و گرفتن سپاهان۱.

از این جمله معلوم است که این جنگ در زمستان روی داده و در پیش سلطان مسعود یکی از کارزارهای بزرگ بوده است. ولی معلوم نیست سرنوشت ابراهیم پس از دستگیری چه بوده و هیچ‌گونه آگاهی در این‌باره نیست همچنین معلوم نیست که در سال ۴۲۱ که خبر مرگ سلطان محمود به ری رسیده و مسعود به خراسان بر می‌گشت با تارم چه ترتیبی پیش گرفت؟ به ابراهیم یا به پسر او بازداده یا کسی از خود در آنجا برگماشت؟ در تاریخ بیهقی نامه‌ای را که مسعود هنگام حرکت از سپاهان به علاء الدوله پسر کاکویه نوشته می‌آورد. در نامه از جمله می‌گوید:

________________________________________

(۱) . تاریخ بیهقی، چاپ تهران، ص ۲۱۶.

شهریاران گمنام جلد ۱