شگفت شده نیت محمد را دربارۀ خود دانستند و چون به شمیران رسیدند محمد به دز دیگری بیرون رفته بود. مرزبان و وهسودان داستان پیک و پیغام را با مادر خود خراسویه گفتگو کردند و به همدستی او دز را با همگی گنجینه و اندوخته محمد تصرف نمودند. محمد چون این خبر بشنید در کار خود حیران ماند و در آن دز که بود تهیدست و تنها بنشست...۱.
این حادثه در سال ۳۳۰ بود. در همانسال به شرحی که خواهیم نگاشت مرزبان بر آذربایگان تاخته بدان ولایت تا اران و ارمنستان دست یافت. وهسودان نیز پدر خود را در دزی بند کرده خویشتن به جای او به فرمانفرمایی پرداخت ولی محمد هنوز سالیان دراز زنده بود و برخی سرگذشتها او را سپس خواهیم نگاشت.
محمد را برادری به نام ملک یا مالک، و گذشته از مرزبان و وهسودان پسری به نام صعلوک بوده. صعلوک در آذربایگان از سرکردگان سپاه دیسم کردی بود۲ و آگاهی بیشتری از او نداریم. اما مالک، از او نیز خبری نیست جز اینکه پسر او پیلسوار یا بلسوار از سرکردگان لشکری گیلی بود که در آذربایگان با دیسم میجنگید و بار دیگر او را در عراق از سرکردگان بجکم ترکی مییابیم که پس از کشته شدن بجکم دیلمان او را به سرکردگی خود و به جانشینی بجکم برمیگزینند ولی ترکان راضی نشده او را میکشند۳.
۲ - وهسودان پسر محمد
وهسودان و مرزبان دو برادر پشتیبان و یاور همدیگر بودند و در سایه این همدستی و یگانگی مرزبان در آذربایگان و اران و ارمنستان بس نیرومند و توانا، و از فرمانروایان بزرگ آن زمان به شمار بود. وهسودان نیز در تارم با آنکه حریف پرزوری مانند رکن الدوله در برابر خود داشت با همهگونه توانایی حکم میراند و به زنجان و
________________________________________
(۱) . تجارب الامم، سال ۳۳۰.
(۲) . تجارب الامم، سال ۳۳۰.
(۳) . تجارب الامم، سالهای ۳۲۶ و ۳۲۹ - در آذربایگان جایی را اکنون نیز «بلهسوار» مینامند. در نزهت القلوب مینویسد: «امیری پیلهسوار نام او یعنی سوار بزرگ از امرای آل بویه ساخت». ولی از خاندان بویه کسی در آذربایگان حکمرانی نداشت شاید این امیر همین پیلسوار کنکری بوده یا اینکه چون در آذربایگان این نام را با باء یک نقطه پیشدار میگویند شاید به نام امیر ابو السوار شدادی معروف نامیده شده است.
شهریاران گمنام جلد ۱