خواستار پیوند و خویشاوندی شدند و جستان با آنکه چهل سال پادشاهی کرده بود چون دید شمیران خواهر الموت است که ناگزیر تن به این پیوند داد۱.
از این عبارتها معلوم است که کنکریان میانه دیلمان از دیرزمانی معروف ولی دارای شکوه و نیرویی نبودهاند تا آنکه دز شمیران را که معلوم نیست پیش از آن به دست که بوده تصرف نموده به پشتیبانی آن دز به سرتاسر تارم نیز که جزو ولایت قزوین بوده دست مییابند و با جستان پادشاه دیلم خویشی کرده نیرو و تواناییشان هرچه بیشتر و فزونتر میگردد و برای خود بنیاد پادشاهی و فرمانروایی میگذارد.
۱ - محمد پسر مسافر
چنانکه گفتیم نخستین کسی از کنکریان است که در تاریخها معروف شده و سرگذشت او را با پادشاهان جستانی (علی و خسرو و فیروز و مهدی) نگاشتهایم.
گویا داستان مهدی با محمد و پناه بردن او به اسفار پسر شیرویه بود که مابه دشمنی میانه محمد و اسفار گردیده و این دشمنی به نابودی اسفار انجامید. زیرا چنانکه مسعودی و دیگران نوشتهاند اسفار مردآویج پسر زیار را که از سرکردگان سپاه او بود به تار پیش محمد فرستاده او را به بیعت و فرمانپذیری خود خواند و خویشتن با لشکر انبوهی تا نزدیکیهای تارم آمده آماده نشست که اگر محمد از بیعت و فرمانپذیری سرباززد بر تارم تاخته محمد را دستگیر سازد. ولی مردآویج چون پیش محمد رسید با هم گفتگوی بیدادگری و بدکرداری اسفار کرده ستمهای او را بر مسلمانان بازگفتند و با یکدیگر پیمان همدستی بستند که به دشمنی اسفار برخاسته به نابودی وی بکوشند و مردآویج چون از آنجا برگشت با دیگر سران سپاه بر اسفار شوریده به شرحی که در تاریخها نگاشتهاند او را نابود ساختند۲.
محمد فرمانروائی باخرد و هوشیار و آبادی دوست، ولی بیرحم و درشتخوی بود. مسعر بن مهلهل سیاح معروف تازی که در همان زمانها به تارم و شمیران آمده شرح بسیار سودمندی دربارۀ محمد و شمیران مینگارد که ما آن را در اینجا ترجمه مینماییم:
________________________________________
(۱) . معجم البلدان، کلمه سمیران دیده شود.
(۲) . مروج الذهب، داستان ناصر کبیر دیده شود.
شهریاران گمنام جلد ۱