کرد ولی مغلوب شده به اسفار پسر شیرویه دیلمی پناه برد. چون شهرت اسفار و دست یافتن او بر گرگان و طبرستان و ری و قزوین و زنجان در سالهای ۳۱۵ و ۳۱۶ بود از اینرو باید گفت این حادثه مهدی نیز در سالهای مذکور روی داده.
پایان کار جستان
پس از مهدی آگاهی درستی از جستان نداریم و در تاریخها دیگر نام پادشاهی از ایشان برده نمیشود. معلوم است که اسلام پذیرفتن دیلمان و درآمیختن ایشان با مسلمانان که کانون سیصد ساله آن طایفه را بهم زد اهمیت و شکوه جستانیان را نیز از میان برد. دشمنی میان پادشاهان آن خاندان و برادرکشی و پیدا شدن «کنکریان» در نقطه دیگر دیلمستان که پیوسته بر ویرانی اینان میکوشیدند دو جهت دیگری بودند که به برافتادن این خاندان کمک بسیار کردند.
ولی با این همه دلیلهائی هست بر اینکه جستانیان تا صد سال دیگر هنوز برپا و باز مختصر فرمانروایی در میان دیلمان داشتهاند. از جمله ابن اثیر در سال ۴۳۴ مینویسد:
طغرل بک پیش پادشاه دیلم فرستاده به طاعت خود خواند و از مال بخواست.
وی فرمانپذیری به گردن گرفته مال و خواسته برای طغرل بک فرستاد.
چون نام سالار تارم را پس از این عبارت جداگانه جستان در آن وقت بوده و از اینجا پیداست که خاندان مذکور اقلا تا اواسط قرن پنجم برپا و فرمانروای دیلمستان بودهاند. ولی پس از این تاریخ دیگر آگاهی از آن خاندان سراغ نداریم و معلوم نیست کی و چسان از میان رفتهاند.۱
________________________________________
(۱) . ناصر خسرو در سفرنامه خود که گذشتن خود را از دیلمستان شرح میدهد میگوید: «و از آنجا رفتم رود آبی بود که آن را شاهرود میگفتند و باج میستاندند از جهت امیر امیران و او از ملوک دیلمان بود...» در این عبارت نیز میتوان گفت که مقصود از امیر امیران پادشاه جستانی آن وقت است زیرا پادشاه تارم را پس از این عبارت به شرح و تفصیل یاد کرده است.
شهریاران گمنام جلد ۱