به نوشته فارقی در این سال در ماه ربیع الاول بار دیگر گرجیان آنی را از دست او در آورده شهر را تاراج نمودند و حکمرانی از خویش در آنجا بگماردند لیکن او بار دیگر بر آنی دست یافته بود و چنانکه گفتیم نوشتهای ازو به پارسی بر دیوارهای آنی باز مانده که در سال ۵۹۵ نگاشتهاند۱. هویداست که وی تا این سال فرمانروای آنی بوده ولی دانسته نیست دوباره از کی این فرمانروایی را داشته. شگفت آنکه همین سال آخرین زمان او و خاندانش بوده و به نوشته آلیشان از سال دیگر حکمرانی آنی را ارمنیان داشتهاند و از انجام کار شاهنشاه آگاهی نیست۲.
________________________________________
(۱) . آلیشان آن را بدینسان در کتاب خود آورده: «من کی سلطان محمود بن شاه ور بن منوچهر الشدادی از برای جان فرازی جد و فرزندانم چنان فرمودیم کی بنیه و دوستی و قطایی ارس نی مسجر ابو المعران استادگان گوسفند شتر خرید و فروخت هم اینجا فرمودیم کی نکنند هرکه در این فرمان طعنه زند در خشم خدای تعالی گرفتار باشد فی تاریخ سنه خمس و تسعین و خمسأة.» پیداست که فرمان برای غدغن خرید و فروش گوسپند و شتر در مسجد یا در حیاط مسجد است ولی درست عبارت نقل نشده و غلطهای بسیار در کار است. از جمله گویا از آغاز عبارت از میان «سلطان» و یا «محمود» کلمه «بن» افتاده زیرا سلطان پسر محمود بوده است، شگفت آنکه آلیشان کلمه «کی» را که املای کهنه «که» حرف ربط است جزو نام گرفته بدینسان که پنداشته نام او «کی سلطان» است و آنگاه شاهنشاه را خود محمود پنداشته نه پسرش. روی هم رفته نوشته آلیشان درباره پسران ابو السوار و نوادگانش جز از یک رشته غلطها و سهوها نیست و درباره همگی آنان دچار اشتباه گردیده است.
(۲) . برای داستان شاهنشاه ذیل تاریخ ابن القلانسی، ص ۳۶۱ و ۳۶۰ و تاریخ وارتان، ص ۱۳۶ و ۱۳۷ و تاریخ چامچیان جلد سوم ص ۷۹ و کتاب آلیشان ص ۵۹ و ۸۵ و ۱۰۰ دیده شود.
شهریاران گمنام جلد ۱