او با شعرهای قطران و نوشته ابن اثیر برمیآید نخست گرجیان امیر جعفر را شکسته تفلیس را از دست او درآوردهاند، سپس امیر جعفر به دستیاری شهریار آران که بدو پیوسته بود و گویا همان لشکری بوده که گرجیان را شکسته و بار دیگر به تفلیس دست یافته است، و گویا در این هنگام است که قطران چکامه بسیار دراز خود را که ما آن را خواهیم آورد سروده پس از دیرزمانی بار دیگر گرجیان و ارمنیان انبوه شده بر سر تفلیس میآیند و محاصره بس درازا کشیده کار گرسنگی و نایابی خوراک در شهر بالا میگیرد چنانکه ابن اثیر نیز این داستان را آورده میگوید مردم شهر کس به آذربایگان فرستاده مسلمانان را به فریاد خود خواندند. در این هنگام غزان عراقی که ما در بخش دومین داستان آنان نگاشتهایم به آذربایگان رسیده بیم و سهم و تاخت و تاز و کشتار آنان همهجا را فراگرفته بود. به گفته ابن اثیر گرجیان آوازه ایشان شنیده دست از محاصره تفلیس برداشتند۱. تا آنگاه که امیر جعفر درگذشت و گویا جانشین کاردان و توانایی نداشت این بود که گرجیان بیجنگ و خونریزی به تفلیس دست یافتند.
اما قصیده دراز قطران، اگرچه در این قصیده ممدوح را تنها به نام جعفر خوانده و از لقبهای امیر جعفر نشانی در آن نیست بههرحال یقین است که جعفر درباره او سروده نشده و جنگ او را با گرجیان یاد مینماید. و شگفت است که میگوید جعفر پادشاه گرجیان را دستگیر کرد با آنکه از گفتههای جوانشیر و دیگر تاریخهای ارمنی و گرجی چیزی در اینباره نتوان فهمید. ما با آنکه به نسخه درستی از دیوان قطران دسترس نداریم (و از این جهت بسیار ناخرسندیم) همه چکامه را چون در ستایش جنگ است بدانسان که در نسخه ماست در اینجا میآوریم:
ز روزنامه شاهان چنین دهند خبر چنین کنند بزرگان چیرهدست ظفر
که شهریار زمین کرد و پادشاه جهان امیر و سید و خورشید خسروان جعفر
اگرچه دیر همیداد داد او گردون و گرچه دیر همیجست کام او اختر
کنون که دادش این داد چیست کارش آن ازو نتابد تأیید روی تا محشر
ز بهر خدمتش آورد شهریار آران سپاه خویش برای نبرد بسته کمر
یکی به تیر فکندن بسان آرش نیو یکی به درع دریدن بسان رستم زر
________________________________________
(۱) . تاریخ ابن اثیر، حوادث سال ۴۲۹.
شهریاران گمنام جلد ۱