پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آذربایگان و عنده ان سمیران معونة۱ متی ما نبت۲ به الارض و هذا وهسوذان علی ما عرفت جوره و جزعه۳ و کثرة افساده علی الامیر السعید انما کانت تلک القلعة یده۴الباطنیة و عینه۵ الناظره۶ و باسمها واصل عماد الدولة و تأکل ابهر و زنجان و اکثر قزوین و جمیع سهرورد و بنی القلاع التی خلصت الیوم للدولة القاهرة ثم من ملک سمیران فقد اضاف الی الملک الدیلم ملکا۷ من اعلی اسفیذروذ من الجیل۸ و لیست المزیة فی ذلک بقلیلة و المزارئة للاعداء بیسیرة و لا النباهة بخفیفة فاجتهد یا سیدی و جد و بالغ و اشتد و لا تستکثر بذلا و لا تستعظم جزلا و لا تستسرف ما تخرجه نقدا و تضمنه وعدا فلو وزنت الف الف درهم ثم تملک سمیران لکنت الرابح و اوردت هذا الفصل بهذا الذکر فلو کتبت فیه حمالا من البیاض لکنت الرابح و اوردت هذا الفصل بهذا الذکر فلو کتبت فیه حمالا من البیاض لکنت بعد فی جانب التقصیر و الاقتصار و اللّه خیر میسر نعم یا سیدی ان اثرک فی حسبک عظیم و ذکرک فخیم۹ و حدیثک کالروض باکره القطر و راوحه الصبا و لکن لیس النجم کالشمس و لا القمر کالصبح و لا سمیران کجناشک و متی تیسر هذا علی یدک فقد حزت جمالا لا تمحی حتی تمحو السماء اثر الکواکب و اللّه حسبی و نعم الوکیل»۱۰:

ترجمه: فخر الدوله پسر رکن الدوله در سال ۳۷۹ ابن دز را از آن خود کرده بود. چه خداوندی آنجا به پسر نوح پسر وهسودان رسید که کودکی بیش نبود و مادرش رشته کارها را در دست داشت. فخر الدوله پیش آن زن فرستاده او را به عقد خود آورد و زنی از خویشان خود به عقد پسر او داده دز را از آن خود کرد [پیش از این] صاحب [پسر عباد] ابو علی حسن پسر احمد را فرستاده بود که گرد این دز فراگرفته خداوند او را دستگیر سازد۱۱. و چون این کار به درازی انجامید [ابو علی] نامه‌ای در وصف و

________________________________________

(۱) . معرفة.

(۲) . بنت.

(۳) . خوره و خزعه.

(۴) . فی النسخ مدة، مادة و نحن صححناها کما تری و لم نعلم صحیح «الیاطینة» و لعله «الباسطة».

(۵) . فی النسخ عینة عین، عیبة و نحن صححناها کما تری.

(۶) . فی النسخ «المناظرة» نحن صححناها کما تری.

(۷) . فی النسخ «ملک» نحن صححنا کما تری.

(۸) . فی النسخ الجبل و نحن صححنا کما تری.

(۹) . فخم.

(۱۰) . معجم البلدان چاپ لیپزیک جلد سوم صفحه ۱۴۹ و ۱۵۰.

(۱۱) . عبارت خالی از ابهام نیست ترجمه به معنی شده.

شهریاران گمنام جلد ۱