ملوک الطوایفی را از این خاک کندن نتوانستند. تا در زمان صفویان پادشاهان توانای آن خاندان از شاه اسماعیل و شاه عباس بزرگ برای یک پادشاهی ساختن سراسر ایران بسیار کوشیده بیشتری از خاندانهای فرمانروایی را که بازماندگان ملوک الطوایفی بودند برانداختند. چنانکه در اواخر پادشاهی ایشان کمتر نشانی از آن ترتیب بازمانده بود. سپس هم اگرچه آشوبهای بسیار در ایران برخاسته بارها بساط ملوک الطوایفی گسترده شد لیکن در هربار این بساط دیر نپاییده زود برچیده شد.
شاید بسیاری باور ننمایند که از سال سیام هجری که سال مرگ یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است تا سال ۱۳۴۴ که تاریخ برافتادن قاجاریان میباشد در درون حدود طبیعی ایران بیش از یکصد و پنجاه خاندان به استقلال یا نیمه استقلال پادشاهی کردهاند و از میان ایشان تنها چهار خاندان سلجوقیان و مغولان و صفویان و نادر شاه را میتوان گفت که بر سراسر ایران حکمروا بودند. از دیگران طاهریان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، بویهیان، خوارزمشاهیان، قره قویونلویان، آق قویونلویان، زندیان، قاجاریان اگرچه پادشاهان بزرگ و به نام بودند هیچکدام سراسر ایران را زیر فرمان نداشتند. آن دیگران هم جز خاندانهای کوچکی نبودند که هرکدام بر یک یا دو ولایت فرمانروا بودند.
چهبسا بوده که در یک زمان بیش از ده پادشاه مستقل در ایران حکمروا بودهاند.
برای گواه پادشاهان سال ۴۲۰ هجری را در اینجا نام میبریم: در آغاز این سال سلطان محمود غزنوی در غزنه، قدر خان در بخارا، منوچهر پسر قابوس در گرگان، با حرب زرین کمر در رستمدار، مجد الدوله دیلمی در ری، علاء الدوله کاکویه در سپاهان، ابراهیم پسر مرزبان کنکری در تارم، وهسودان روادی در تبریز، فضلون شدادی در گنجه، شروانشاه در شروان، ابو کالیجار دیلمی در شیراز، ابو الفوارس دیلمی در کرمان، جلال الدوله دیلمی در بغداد تا نواحی کرمانشاهان پادشاهان رسمی و مستقل بودند.
اگر گفته کارنامه اردشیر را که میگوید: «پس از مرگ اسکندر رومی در ایرانشهر دویست و چهل کدخدا بود» راست ندانسته باور ننماییم باید گفت که از آغاز تاریخ (تاریخی که امروز در دست است) هرگز اینگونه ملوک الطوایفی در ایران نبوده است. و چون این پادشاهان یا شهر خدایان فراوان با هم نساخته پیوسته به زد و