می کند که به میل واقتضای نفس نیست، و برای مصلحت باملاحظات دیگر است و آن ربطی به مسئله جبر و اختیار چنان که محل بحث ما است ندارد ، زیرا اگر نفس بنا بر مصلحت یا مقتضیاتی برامری به غیر تمایل خود اراده کند ، همین دلیل بر مختار بودن او است.
***
بنیاد فلسفه برگسن را در کمال اختصار بیان کردیم ، ولیکن به قدر کفایت تفصیل دادیم تا بر خوانندگان چیزی دستگیر شود ، اما مباحث مختلفی که برگسن در آن وارد شده و مورد تحقیق قرار داده و آن اصول مهم مسائل فلسفی است ، به آن تفصیل نمی توانیم بیان کنیم ، چون هر قدر به اختصار بکوشیم کتابی کلان خواهد شد . پس ناچار به اشاره می گذرانیم که همین قدر خوانندگان دریا بند که آن دانشمند درچه مباحث فرو رفته و از آن بوستان برای دوستان چه تحفه آورده است .
مسئلہ جبر و اختیار را که به آن اشاره کردیم برگسن در همان رساله نخستین طرح کرده است، در کتاب دومی که انتشار داده و ماده وحافظه، نام گذاشته است به تحقیق امر حافظه پرداخته است ، از آن رو که رکن مهم وجود نفس خودآگاه را حافظه تشخیص داده است ومقصود از حافظه در اینجا اعم از خيال وحافظه است . یعنی هم حفظ محسوسات وهم حفظ معانی را شامل است .
اینکه حافظه رکن مهم وجود نفس خود آگاه هست ، حاجت به شرح و بیان ندارد و به خوبی می توان دریافت که اگر حافظه نباشد و شخص هیچ چیز از گذشته را به یاد نداشته باشد دلیلی بروجرد نفس مستقل نخواهد بود ، سخن در اینست که : آیا حافظه از خواص ماده است ؛ یا امری است مجرد از بدن ؟ بعضی فیلسوفان و مخصوصا از علمای ابدان مدعی شده اند که حافظه در مواضع معین از دماغ یعنی مغز سر جا دارد و به فاسد شدن آن نقاط مغز چنان که در بعضی از بیماریها واقع می شود حافظه هم باطل و فاسد می گردد، پس حافظه خاصیت ماده است . برگسن با شرح و بسطلی تمام در کتابی که نام