موجودات همه به یکدیگر مرتبط و پیوسته اند ، و لیکن اطمینان نمی توان کرد به آنچه بعضی از حکمای روحی معتقدند كه يك حقيقت واحد که وجودش را به انتزاع وتعقل قائل می شویم حق است ، و موجودات دیگر که به مشاهده درمی یابیم همه عاری از حقیقت می باشند ، زیرا ما جزمشاهده و تجربه راهی برای درك أمور نداریم، وبنا بر مشاهده و تجربه کثرت را نمی توانیم یکسره منکر شویم ، و کسانی که به وحدت مطلق معتقد میشوند بازقیاس به نفس می نمایند و به صرف تعقل حکم می کنند.
***
روی همرفته ویلیام جمز اعتقاد راسخ را به اینکه در تحصیل علم و کشف حقایق باید تنها به مشاهده و تجربه متوسل شد با مشرب روحانیت و علاقه به دیانت جمع کرده و در هر مسئله از مسائل علمی و حکمتی نکته سنجیهای دلپسند نموده ، که متأسفانه ما در این کتاب برای ورود در آنها جا نداریم ، در زمان حیات ویلیام جمز دانشمندانی بودند مخصوصا در آمریکا و انگلستان که مشرب پراگماتیسم داشتند. و اکنون نیز هستند اما مخالف هم بسیار دارد زیرا اصحاب عقل بر صاحب این مشرب ایراد دارند ، از جهت اینکه در جستجوی حقیقت به اصول عقلی نمی گراید ، واصحاب حس اعتراض می کنند که به مباحث فلسفه اولی وامور باطنی توجه دارد . اشکال مهم اینست که . حقايق نفس الامری قائل نیست و در اینصورت قضایای علمی ومسائل اخلاقی را بر بنیاد محکم قرار نمی دهد . مخصوصا سرزنشی که به أصحاب اصالت عمل شده است اینست که ، اگرحق وباطل دایر مدار سود ومصلحت باشد اصول اخلاقی مبتنی بر خودخواهی و منفعت پرستی خواهد بود ، ولیکن انصاف اینست که در این قسمت مخالفان پراگماتیسم به اشتباهند ، زیرا سرد ومصلحتی که اصحاب اصالت عمل در نظر دارند سود ومصلحت شخصی نیست ، و مرادشان مصلحت کلی است و بنا براین بیم اینکه منتهی به خودخواهی گردد نمی رود و در هر صورت مشرب پراگماتیسم هرچند به قول خـود ويليام جمز