نامیده اند قوت داده اند . جماعتی پا بند عقاید دینی مسیحی بوده و افکار جدید را به آن سو کشانیده تا بتوانند اصول دین را تأیید کنند[۱] . گروهی دنبـال تعليمات كانت و فلسفه نقادی[۲] را گرفته اند . بعضی مذهب اصالت معقول[۳] و مخصوصاً فلسفه هگل را پسندیده اند برخی مذهب روحی[۴] و دو گانگی جسم و روح را دنبال کرده اند ، و بعضی وحدتی روحی یا مـادی شده اند . بسیاری از دانشمندان به روش اگوست کنت رفته و فلسفه تحققي[۵] را اختیار کرده اند ، و از این جماعت بعضی صرف مادی شده یعنی در مذهب مادی[۶] جـازم بوده اند ، و برخی در مذهب مادی جزمی نشده ولیکن در تحقیقات خود امور باطنی را دخیل ناخته اند ، و این جمله در عین اینکه هريك يكي از مسلکهای پیشین را دنبال کرده انـد در همان سـلك تصرفات نیز به عمل آورده و از خود عقاید و افکاری اظهار داشته اند ، چنانکه مثلا فلان که به مذهب كانت رفته است نمی توان گفت با وجود كانت از او بی نیازیم ، یا دیگری که در اصالت معقول سخن گفته است نمی توانیم بگوئیم ، هکل ما را از او مستغنی میسازد ، زیرا مردمان با استعداد اروپا این صفت را دارند که در هر کار به تقلیه و تبعیت صرف از پیشینیان کمتر مفید میشوند ، و تنها به فراگرفتن تعلیمات دیگران اکتفا نمی کنند و غالبا از تفکر خود چیزی می افزایند یا افکار را منقلب میسازند .
نکته دیگر اینکه ، هرچند بسیاری از مباحث مانند ریاضیات و طبیعیات که پیش ازین جزء حکمت و فلسفه بود از آن بیرون رفته ، وعنوان علوم و فنون دریافته و اهل تحقیق را مشغول ساخته است .