را در اواخر احوال درك كرده و در نامه ای که به خواهرش نگاشته می گوید : « هرچه روزگار بر من می گذرد زندگانی بر من گرانتر میشود ، سالهایی که از بیماری در نهایت افسردگی و رنجوری بودم ، هرگز مانند حالت کنونی ازغم پر، واز امید تھی نبودم ، چه شده است؟ آن شده است که باید بشود، اختلافاتی که باهمه مردم داشتم اعتمادرا به من از ایشان سلب کرده ، وطرفین می بینیم به اشتباه بوده ایم ، خدايا من امروز چه تنها هستم يك تن نیست که بتوانم با او بخندم. ويك فنجان چای بنوشم هیچکس نیست که نوازش دوستانه بر من روا بدارد».
دیگر اینکه و مردم را به دوطبقه تقسیم کردن بعضی را خواص و گروهی را عوام خواندن ، برفرض که درست باشد میزان وماخذش چیست؟ چه اشخاصی خواص وشایسته سروری هستند و چه وسیله اطمینان هست که تا اهلان جای خواص را نگیرند؟
ودیگر اینکه اگر داروین درست فهمیده است بر حسب تحول تکاملی باید نوع بشر به طور کلی ترقی کند ، نه اينكه يك يا چند تن پیش بیفتند و سرور شوند، و دیگران را برای اغراض خود در بندگی نگاه بدارند ، و باز به قول خود داروین یکی از مزایایی که انسان درراه ترقی ازحیوانیت به دست آورده ، ظهور همین عواطف مهر ومحبت ورأفت وشفقت است، و از کجا که همین خصایل مایه ترقی نوع بشر نباشد ؛ و اما قول به ادوار چنانکه نیچه قائل بود و دانشمندان دیگر هم گفته اند گذشته از اینکه دلایل علمی محکم بر آن قائم نیست . اگر چنین باشد جهان وزندگانی آن بکلی بی فلسفه است، وچه لطفی دارد که احوال و ارضاعی که مدتی مدید درجهـان جـریان داشته ، همواره از سر گیرد ، وهمان احوال عينا تكرارشود ؛ و البته چنین نیست، و تحول جهان برای تکامل است و کمالی که به سوی آن میرود، یا نامتناهی است، یا منتها ومقصد برما معلوم نیست.
قول نیچه برادوار مبنی بر اینست که ، مقدار ماده و نیرویی که در ماده مؤثر است همین و محدود است، و کم و زیاد