که از نيك وبد برتر بـاشد ، عـزم و اراده داشته باشد ، قید و بند تكليف ولوم نفي ووجدان رابگلاند ، آنکه می گوید زندگانی دنیا قابلیت ندارد ، در واقع باید بگوید ، من برای زندگانی قابلیت ندارم نفس کشتن چرا ؟ بایـد نفي را پرورد . غیر پرستی چیست ؟ خود را باید خواست و خود را باید پرستید ، ضعف و ناتوانی را باید رها کرد تا ازمیان برود ، ورنج و درد در دنیا کاسته شود و ناتوان بر دوش توانا بار نباشد ، وسنگ راهش نشود ، مرد برتر وزیردست لازم است ، مرد زیر دست اگر نباشد چه باك ؟ گروه مردمان غایت وجود نیست بلکه وجود خواص و مردان برتر غایت مطلوب است . مرد برتر آنست که نیرومند باشد و به نیرومندی زندگی کند ، وهواها و تمایلات خود را بر آورده نماید . خوش باشد وخود را خواجه وخداوند بداند ، وهر مانعی که برای خواجگی در پیش بیاید از میان بردارد و از خطر نهراسد و از جنگ و جدال نترسد .
بشر برحسب فطرت وطبیعت بیرحم است ، و اصل همین فطرت است نفسانیت که امری فطری و طبیعی است بدنیست . جـزه اعظم وجود انسان همان امور فطریست که شعور در آن مدخليت ندارد ( به عبارت دیگر حال حیوانیت) ادراك ووجدان وشعوروعقل ، جزء قلیلی از انسان است و نباید به آن اعتماد کرد .
عشق و عاشق و معشوقی کاری است لغو ، و نباید مبنای ازدواج باشد ، مزاوجت باید میان نیرومندان واقع شود تا فرزندان نیرومند بر آورند، ومردان برتر ظهور کنند برابری زن بامرد و لزوم رعایت حقوق او نیز از سخنان باطل است اصل مرد است مرد با بد جنگی بوده وزن وسیله تفنن و تفریح جنگیان باشد و فرزند بیاورد .
حاصل اینکه : نیچه مذهب سوفسطائیان یونان را تجدید کرد که در امر اخلاق می گفتند : میزان نیکی وبدی شخص انسان است ، هر چه نفس انسان خواهان است و می پسندد خوب است ، و خـلافش جداست ، واین همان مذهبی است که دوهزار و چهارصد سال پیش از