مفیدند که چگونگی خلقت موجودات را آنسان که در سفر تکوین تورات مشروح است معتقد باشند ، و نیز چون دیده اند که بعضی از معتقدان فرض تبدل انواع مسلك طبيعی ودهری دارد نتیجه این فرض رافساد عقيده و تباهی دین پنداشته اند.
البته کسانی که به ظاهر عبارات تورات ایمان دارند ، و به خدای شخصی معتقدند با تصورشان ازذات باری چنا نیست که باید او را نظیر مجسمه ساز و کوزه گر و نجار بدانند ، ومقامش را نظیر پادشاه و امیر به پندارند، و مبانی عقیده دینی ایشان چنین باشد، مورد ملامت نیستند که در انکار فرض تبدل انواع اسرار بورزند ، وفقط بحثی که بر آنهاهست اینست که ، چرا دین را مبتنی بر این عقاید و تخیلات کرده اند ؟ عجب از کسانی است که نه به تورات معتقدند ، نه خدارا شخص می پندارند ، و نه مجبورند ذات باری را نظیر آهنگر و نجار تصور کنند، و تصدیق دارند که رابطه علت و معلول قابل انکار نیست و خداوند تمالی هم کار را به اسباب می کند ، با وجود این اصرار در انکار رأی داروین دارند ، به عقیده ما کسی که فرض تبدل انواع را مؤدی به انکار صانع میداند مانند آنست که ، اگر بگویند فلانکس به واسطه سرما خوردگی بیمارشد ، پا به فلان مرض مرد ، یا به واسطه مزاوجت با زوجه خویش فرزندآورد ، یا به سبب پیری وغصه ریشش سفید شد ، یا بگویند درخت از تخم روئید و به واسطه آب وهوا پرورش یافت و با بگویند از تابش آفتاب از دریا ابر برخاست ، وبرزمین باریـد با بگویند این پهلوان از آن پهلوان زمین خورد به سبب اینکه مانند أو قـوه بدنی و علم کشتی گیری نداشت ، جواب بدهد ، انکار صانع می کنید زیرا اینها همه کار خداست، وشگفتی این کمتر از حال کسانی نیست که رای داروین را مستند انکار صانع قرار میدهند ، و حـال آنکه رای داروین یکی از نظریاتی است که مسجل می کند که جریان امور عالم برضابطه و نظام مقرر محفوظ است ، واین امر بهترین دلیل است بر این که عالم حقیقتی دارد وهرج ومرج نیست ، و به قول معروف دنیا صاحب دارد ، و همچنان که هیئت جدید از تحقیقات کبر نيك وكيلر و نیوتن گرفته ، تا فرض لاپلاس کلیه عالم جسم بہجان