به اینکه، مجموع انواع جانوران را چون در نظر بگيريم ومورد تأمل قرار دهیم می بینیم ، مانند زنجیری است که حلقه های مجاورش به یکدیگر شبیه اند ، و اختلافشان جزئی است اما چون حلقه هائي را که از هم دورهستند می نگریم می بینیم تفـارتشان بسیار است و شباهتی بهم ندارند، پس این فکر پیش آمد که شاید هر حلقه از حلقه مجاور پیشین به تحول بر آمده باشد و مجموع انواع جانوران يك رشته پیوسته مسلسل باشند، که هر نوعی از نوع دیگری که با اومشابهت نام دارد بر آمده باشد ، و بنا براین می توان فرض کرد که روز نخست موجود جاندار يك نوع بیشتر نبوده و از آن يك نوع کم کم به تحول انواع دیگر بر آمده که در هر تحول تفاوت جزئی بوده، ولیکن چون تحولها بسیارشد اختلافات که هر نوبت جزئی بود سرانجام کلیشده است ، چنانکه بر حسب ظاهر مشابهت از بین رفته است .
***
برای اینکه مطلب روشن باشد در بیانش از رعایت ترتیب تاریخی تجاوز کرده اندکی پیش افتاديم اينك گوئيم : آنچه در سده هیجدهم نسبت به این نظر برای دانشمندان پیش آمده بود بسیار اجمالي ومبهم وغير موجه بوده، ومورد اعتنا واقع نشده بود بررأی به تحول انواع کسی به طور جزم و به صراحت حكم نکرده ، و اسباب وعلل آن را نیز بیان ننموده بود . نخستین کسی که مسئله را به جد با بیان علمی عنوان کرده در آغاز سده نوزدهم «لامـارك»[۱] فرانسوی است که اظهار عقیده کرد بر اینکه موجود جاندار در آغاز بسیار ساده و در مرتبه پست بوده ، سپس کم کم متحول شد . و تنوع رطول و تفصیل یافته است ، و او علت و اسباب اصلی این تحول را تأثیر محیطی دانست که گیاه با جانور در آن زیست می نماید کیفیات محیط ، از گرما و سرما وخشکی و تری و خاك و آب و مانند آن در اعضا و جوارح وساختمان بدن تأثیر کرده ، و اختلافاتی که این کیفیات روی داده اقتضا های تازه پیش آورده واحتياجهای نو برای موجود جاندار ایجاد نموده و ساختمان بدن
- ↑ Lamarck