نامی انگلستان بوده است .
جمزمیل[۱] (۱۷۷۳ تا ١٨٣٦) از جرمی بنتام جوانتر بود، اما با او دوست و همقدم گردید و مانند اردر سیاست کشور خویش دخالت مهم نمود ، طبقه متوسط ملت را در مقابل اشراف تقویت می کرد . عامل مؤثر را در ملت تعلیم و تربیت میدانست که مردم خیرو صلاح خود را بهتر تشخیص کنند ، و به راه خردمندی بروند . اثر فلسفی او کتابی است که به نام « تشریح ذهن انسان، در روانشناسی نگاشته است . بنیاد تعقل را بر تداعی معاني ومناسبت تصورات ومعلومات با یکدیگر می پنداشت ، واز این اصل برای همه امور زندگانی نتایج مهم می گرفت که شرح آن در این مختصر نمی گنجد.
ویلیام همیلتن
«ویلیام همیلتن»[۲] در ۱۷۸۸ زاده و تا ۱۸۵۶ زیسته است وار پیرو کانت می باشد ، وعقل انسان را از درك امر مطلق عاجز و فقط قادر بر ادراك امور نسبی میداند به این معنی که برای انسان علمی و معرفتی ممکن نیست مگر در حدود چگونگی قوای او ، وقوة عقلی انسان چیزی را در نمی یابد مگر اینکه آن را مشروط و معین ومحدود سازد ، و در واقع ادراك انسان نسبت به چیزی جز این معنی ندارد که آن را مشروط ومحدود کند چنانکه حقیقت فلسفه هم جز تحدید کردن چیزی نیست ، و بنابراین آنچـه انـان ادراك مي کند مشروط ومحدود است، پس ذات مطلق را که مشروط ومحدود نمی تواند بود ادراک نمی کند ، وما نمی توانیم به چیزی علم پیدا کنیم ، مگر اینکه آن را با خودمان یا با چیز دیگری که معلوم ما باشد مقابل کنیم وهمین عجزما از ادراك امر مطلق غير مشروط سبب می شود که ذهن ما هر امری را مشروط به امر دیگری که براو مقدم باشد می کند یعنی علت برای آن میجوید . اینست که ذات غير معلول به فهم و ادراك ما در نمی آید .