مشاهده درونی پرداخت ، یعنی بنای سیر در نفس خود گذاشت تا معلوم کند که علم به نفس خویش از کجا می آیدا یعنی آنچه در کس آن را « من » می گوید از چه ناشی می شود.
زمانی که مندوبیران به مطالعات فلسفی پرداخت ، در فرانسه أهل علم همه به تحقیقات كندياك نظر داشتند ، که مقنداي أسحاب حس بود ، و حاصل تحقيقات أو اینکه مفهوماتی که در ذهن انسان هست ذاتی او نیستند و در نفس به ودیعه گذاشته نشده اند ، بلکه منشأ آنها حس است. و در احوال كندياك اين معنی را بیان کرده ایم. مندو بیران نیز این مذهب را پسندیده بلکه مانند بعضی از اصحاب حس بكلی مادی شده ، ومعتقد بود که ذهن لوحی ساده است مانند شیشه عکاسی ، و تأثيرات و احوال خارجی بر آن وارد و نقش نمی شود ، و بعضی از آنها میماند و بعضی محو می گردد و نفس عبارت از این احوال است .
بعضی از محققان هم چیزی که مزید کرده بودند این بود که فرای نفس تنها ناشی از احساسات و اراده از خارج نیست ، بلکه احساسات درونی خود بدن هم در آنها مدخلیت دارد ، و مندو بیران نیز این معنی را دریافت ، و از خود کشفی بر آن افزود و آن این بود که بسیاری از تصورات انسان تنها از حس ساخته نمی شود ، بلکه حرکت اعضاء بدن در آن دخالت نام دارد ، چنانکه اگر توجه شود دریافته میشود که دو عضو از اعضاء بدن که بسیار پر حرکت میباشند یکی دست است و یکی چشم ، و قسمت مهم علم انسان به أشياء مثلا جسمیت و نرمی و درشتی و شکل و وضع و ابعاد آنها به واسطه حرکات دست و چشم حاصل میشود .
مذهب کندیان در باب منشأ علم انسان اگر درست و تمام بود ، نتیجه این میشد که نفس در تحصیل علم فقط جنبه انفعالیت دارد . ولیکن از مطالعات مندوبیران معلوم شد چنین نیست بعضی از تاثرات نفس مانند تأثر از رنگ و بوها البته انفعالی است و لیکن بسیاری از معلومات هم هست که در کسب آنها نفس جنبه فعالیت دارد به این معنی که بعضی از تصورات مانند ادراك شكل و نرمی و درشتی اشیاء برای نفس حاصل نمی شود مگر اینکه بعضی از اعضاء بدن مخصوصاً