فصل دوم
حکمای فرانسه
ملاحظه فرمودید که درسد: هیجدهم دانشمندان فرانسه در فلسفه بیشتر نظر انتقاد وعیب جوئی نسبت به مذاهب پیشینیان داشتند ، و فلسفه خاصی اتخاذ نکردند ، جز یکنفر كندياك كه مذهب مخصوصی آورد و همه اعمال ذهنی و عقلی انسان را ناشی از حس دانست ، و از اینرو او و پیروانش را اصحاب حس خواندیم.
در آغاز سده نوزدهم پس از انقلاب بزرگی که در فرانسه روی داد افکار پریشان شد ، بعضی به مذاهب قدیم فلسفی بر گشتند ، و عقایدی اختیار کردند که با تعلیمات دین مسیحی و مخصوصا كاتوليك سازگار می دانستند ، ایشان را به نامی خوانده اند که شاید بتوان اهل سنت[۱] ترجمه نمود . جماعتی دیگر دنبالة تحقيقات كندياك را گرفتند و تصرفاتی در آن به عمل آوردند ، و بنیاد تحقیقات ایشان بحث در چگونگی تصورات ومفهومات بود[۲] .
تحقیقات این دانشمندان البته يك اندازه علم روان شناسی را تکمیل نموده، ولیکن آن اهمیت را ندارد که در این مختصر به معرفی ایشان بپردازیم. نخستین حکیمی که در آن روزگار درمیان فرانسویان شایستگی دارد که قـدری اوقات خـود را مصروف او کنیم «مندوبیران»[۳] است.