مكان جدا تصور کند ، رحال آنکه میدانیم که ذهن انسان هرچه را به تصور در آورد امکان ندارد که بتواند از تصـور مکان و بعد خالی باشد .
حاصل اینکه نه علیت (یعنی ماده که عبارت از تأثیر و تأثر است) در خارج از ذهن متحقق است ، نه زمان ومكان . وجهـان هم غیر از نمان ومكان وماده چیزی نیست ، و روشن است که اسحاب ماده یعنی کسانی که معتقد به اصالت ماده هستند در اشتباهند ، و رأی درست همان اصالت صور است .
نشانی دیگری که بر متحقق نبودن عالم برون ذاتی داریم عوالمی است که در خواب برای ما مجسم میشود و در آنحال بهیچوجه ممکن نیست بی حقیقت بودن آن عوالم را باور کنیم ، وچه دلیلی داریم بر اینکه عوالم بیداری حقیقتش بیش ازعوالم خواب است ؟ پس عالم بیداری را می توان به عالم خواب قیاس کرد ، می توان گفت جهان مادی دروغ است ، اما دروغی است که حقیقتی دارد، زیرا هیے نفس میر کی نمی تواند منکر وجود جهان مادی شود جز اینکه اگر عقیده ندما غلط است که برون ذات رامنشأ علم انسان می دانستند ،متأخرين هم که گفته اند برون ذات را درون ذات ايجـاد می کند به اشتباه رفته اند ، چه درون ذات وبرون ذات با یکدیگر نسبت علت ومعلول ندارند ، وجنبة عالم ومدرك بودن درون ذات فقط حالت آئینه دارد که نقش در آن متصور می شود .
فراموش نباید کرد که این عقیده را که شوپنهاور اظهار می کند راجع به جهان حوادت است که ادراك آن به واسطه حس وعقل می شود. و از این راه علم حاصل می گردد ، و این علم علم به ظواهر است ، مانند علم کسی که بخواهد از احوال کاخی آگاه شود، ولیکن مدخلش را نیابد و پیرامون کاخ گردش کند ، و نقشه بیرونی آن را بکشدر گمان کند حقیقت کاخ همان است .
تا اینجا تحقیقات شوپنهاور تقریبا همان تعليمات اصحاب تصور است به وجه دیگر و بیان دیگر ، و چندان چیزی بر آنها نیفزوده است جز اینکه هر چند معلوم ( برون ذات) فرع وجود عـالم (درون