باید مطلقا مطاع باشد .
اهمیت تامی که هگل برای وجود دولت ومطاع بودن آن وعدم دخالت افراد در وظائف آن ومستهلك بودن منافع افراد در منافع عمومی قائل شده است ، عقاید اورا استبدادی به خرج داده است . و لیکن به عقیده هکل کاملترین شکل دولت حکومت پادشاهی است که مشروطه یعنی مبتنی بر قانون اساسی باشد ، و مرکب از هیئت قانون گزاری و هیئتی که اجرای قانون کند ، و دادگزاری نيز يك رجه از اجرای قانون است . هگل در تشکیل هیئت قانون گزاری معتقد به اکثریت آراء عمومی نیست، وطبقات و اسناف ملت را مبنای تشکیل آن هیئت می داند ، و آن مظهر و اداره کننده افکار عامه خواهد بود .
حق اینست که و هر دولتی ازيك ملت بهانه ساخته شود ، یعنی از مردمی که زبان ردین و عادات و افکارشان یکسان باشد ، و هر دولت به منزله يك شخص است ، پس چنانکه اشخاص نسبت به یکدیگر مستقل می باشند دولت ها هم نسبت به یکدیگر باید مستقل باشند ، جز اینکه برتر از افراد هر ملت دولتی هست که اقتدارش اختلافات آنان را تسویه می کند ، و میزان تسوية اختلافات قانـون ملی است که همان هیئت دولت وضع کننده و نگاهدارنده آنست . ولیکن برتر از دولتها اقتداری نیست و قانون بین الملل غیر از آنچه دولتها به موجب قرار دادها و پیمان نامه ها میان خود توافق کنند وجود نتواند داشت ، بنابر این برای رفع اختلافات به جز جنگ چاره ای ندارند و صلح دائم فکری باطل است وصورت پذیر نیست .
چون وجود دولت ناگزیر است ، و دولت برای انجام وظیفه و رسیدن به غایتی که از آن منظور است باید مستقل باشد ، و غایت وجود دولت برتر از غایت وجود افراد است ، پس هنگام جنگ افراد باید از خود بگذرند وجان ومال را فدای استقلال دولت کنند ، اما دولت ها همان گاه که با یکدیگر در جنگ هستند باید هريك به ياد داشته باشند که با دولتی دیگر جنگ دارند نه با اشخاص و افراد آن