اولیای دین حکمت عملی را قلمرو خاص خویش قرار دادند ، و در بسط آن اهتمام ورزیدند . با وجود این اگر آنچه از این فنون به حقیقت عاید شده بود جمع می کردند دیده می شد که معلومات بشر چندان چیز قابلی نیست .
در سده شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا هوشمنداني پيدا شدند که به تهی دستی بشر در علم برخوردند ، و متوجه شدند که در ظرف دو هزار سال اخیر علم وحکمت چندان ترقی نکرده ،وسيرش تقریبا متوقف مانده است و به شرحی که در جلداول ودوم این کتاب به اختصار بیان کردیم به فکر چاره افتادند ، و راههای تازه برای تحقیق علمی باز کردند . ضمنا علم جغرافیا هم به واسطه سیاحت های مسافرت های طولانی مکمل گردید ، واختراع فن چاپ نیز به نشر علم مددی به سزا رسانید ، و از آن زمان مخصوصا در سده هفدهم و هیجدهم نهضت علمی و فلسفی عجیبی در اروپا روی داد ، در آغاز علم هیئت و نجوم منقلب گردید سپس در ریاضیات فنون تازه ای پیدا شده و تکمیلات عمده دست داد ، و در طبیعیات هم معلومات جدید بسیار حاصل آمد . چنانکه این علوم زیر ورو گردید ، و ورق دفتر دانش بکلی برگشت . فنون ریاضی و طبیعی و متفرعات آنها به قدری بسط پیدا کرد که فیلسوفان مجبور شدند آنها را از قلمروحکمت و تحقیقات خود بیرون کنند ، و به علمای متخصص را گذارند و خود در جهان شناسی به کلیات بپردازند ، یا هم خویش را مخصوص حکمت علیار اخلاقیات وسیاسیات کنند، و از رأیها و نظریات تازه هم که در این قسمت ظهور نمود درجلددوم این کتاب به اجمـال آگاه شدید ، و چنانکه ملاحظه خواهید فرمود فلسفه سرانجام وارد مرحلة نقـادی شد و « كانت، فيلسوف آلمانی ورق حکمت را نیز بر گردانید.
جریان این احوال در سده نوزدهم و بیستم نیز دوام یافت، و بیش از پیش قوت گرفت ، علمای منجس فنون ریاضی و طبیعی فروع آنها را همواره ترقی دادند ، و رو به کمال بردند و از آنها نتایج شگفت انگیز گرفتند ، از قبیل ، اختراع ماشین بخار وماشين برق و تلگراف و تلفن با سیم و بی سیم و اکتشافات طبی وجراحی