تکلیف احسان کند عملش اخلاقی است .
و از عبارات كانت است که : « من خواب می دیدم و می پنداشتم زندگانی تمنع است «چون بیدار شدم دیدم تکلیف است.» حاصل اینکه نیکی اخلاقی آنست که شخص دراو به نتیجه ننگرد وغایتی در پیش نداشته باشد و تنها از روی تکلیف بکند ، و برای اینکه قانون یعنی امر کلی را رعایت کرده باشد.
نظر به اینکه تکلیف همانا احترام ورعايت قانون یعنی قاعده کلی است ، نخستین قاعده اخلاقی که خود را به آن مکلف می بینیم اینست : همواره چنان عمل کن که بتوانی بخواهی که دستور عمل تو برای همه کس و همه وقت وهمه جا قاعده کلی باشد .
مثلا یکی از دستورهای اخلاقی و فای وعده است ، واین دستور با قاعده ای که به دست دادیم سازگار است ، یعنی می توان خواست که وفای وعده قاعده کلی باشد چرا که اگر نباشد و خلف وعده را جایز بدانیم ، دیگر وعده دادن معنی نخواهد داشت . و کسی نمی تواند به وعده کسی دل ببندد . همچنین یکی از دستورهای اخلاقی اینست ، که ردامانت واجب است، و این دستور باید قاعده ای کلی باشد ، زیرا اگر رد امانت واجب نباشد و جایز شمرده شود که امانت را به صاحبش رد نکنند موضوع امانت منتفی میشود ، وامانت معنی نخواهد داشت. و نیز از دستور های اخلاقی اینست که اگر دستت می رسد برای دیگری کاری بکن خلاف این دستور را نمی توان آرزو کرد که قاعده ای کلی باشد ، زیرا بنیاد زندگانی اجتماع مردم بر اینست که از یکدیگر دستگیری کنند ، و گرنه هیئت اجتماعيه یعنی وجود انسان باقی نمی ماند.
از تحقیقاتی که تا کنون کرده ایم برمی آید که در پیش چشم داشتن قانون وقاعده کلی ووجوب پیروی از او مربوط به حس و تجربه نیست چون نه مبتنی بر تمایل طبع است نه بر مصلحت شخصی ، پس امری است عقلي وقبلي . عقل مطلق است که به انسان حکم می کند که اراده خیر و حسن نیت داشته باشد، و فرمان می دهد که باید به تکلیف عمل کنی