اتحاد عالم ومعلوم است ، معین کرد و اینست موضوع فلسفه نقدی ر آنچه كانت را بر نقادی عقل برانگیخته است .
حکیم مزبور می گوید : در تحقیق این مسئله من روش را از آنچه فيلسوفان دیگر داشته اند یکسره تغییر دادم ، و مانند كپرنيك در امر هیئت عالم عمل کردم ، که او دید با این فرض که مامر کزجهان باشیم و خورشید وسيارات كرد ما بچرخند مشکلات پیش می آید پس فرض معکوس کرد که خورشید مرکز باشد و ما گرد او بچرخیم و دید مشکلات به خوبی حل شد منهم ديدم تا کنون ما معتقد بوده ایم که اشیاء اسلند و ذهن ما ادراك خود را تابع حقیقت آنها می کند ، یعنی بر آنها منطبق می نماید ، از این رو مشکل پیش آمده است که در باره اشیاء بیرون از ذهن چگونه با معلومات قبلی می توان احکام ترکیبی ترتیب داد ، پس من فرض کردم که ذهن مـا أشياء را بر ادراك خود منطبق می کند ، یعنی کاری نداریم به اینکه ادراك ذهن ما با حقیقت اشياء مطابق هست یا نیست ؛ چون آن را نمی توانیم بدانیم آنچـه میدانیم اینست که ما اشياء را آنچنان در می یابیم که ادراك ذهن ما اقتضا دارد . پس به این روش مشکل حل شد ودیدم مانعی نیست که در باره اشیاء خارج هم ازمعلومات قبلی احکام ترکیبی ترتیب دهیم. بیان مطلب پس از آنکه به درستی وارد تحقيقات كانت شديم روشن خواهد گردید.
چون معلومات قبلی به قوه عقل دست میدهد پس هرگاه آن معلومات از شایبه حس و تجربه خالی و مجرد باشد قوهای که آن معلومات را می دهد «عقل مطلق»[۱] میخوانیم وچون ما می خواهیم در این قوه نقادی کنیم ، تحقیقاتی را که در پیش داریم ا نقـادی ه عقل مطلق ، می نامیم ، و آن مقدمه فلسفه اولی خواهد بود ، و
- ↑ Raison Pure ومراد از عقل مطلق قوة تعقل شرف است بدون آلایش به حس و تجربه .